گنجور

 
سعدی

کسی گفت عزت به مال اندرست

که دنیا و دین را درم یاورست

چه مردی کند زور بازوی جاه؟

که بی‌مال، سلطان بی‌لشکرست

تهیدست با هیبت و بانگ و نام

زن زشتروی نکو چادرست

بدان مرغ ماند که بر جسم او

پر و ریش بسیار و خود لاغرست

دگر کس نگر تا جوابش چه داد

به جاهست اگر آدمی سرورست

مذلت برد مرد مجهول نام

وگر خود به مال آستانش زرست

خداوند را جاه باید نه مال

وگر مال خواهی به جاه اندرست

اگر راست خواهی ز سعدی شنو

قناعت از این هر دو نیکوترست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode