گنجور

 
ابن یمین

وزیر شاه نشان حالم ار بدانستی

براستی که نیم کج طریق چون فرزین

بپای پیل حوادث سرم نگشتی پست

زیادتی نرسیدیم از سپهر برین

ز بهر یکدو سه من می که آنجوان خوردست

بر اسب کینش سواری نمیرسد چندین

بده هزار حیل حاسدان چنان کردند

که نور بازگرفت از من آفتاب زمین

طویل باد حیاتت که تا بدولت تو

بیک پیاده فکرت که راند ابن یمین

هزار بند که منصوبه اعادی بست

ز هم گشاید و یابد ز دوستان تحسین