گنجور

 
سعدی

شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه

ز عشرت می‌پرستان را، منور بود کاشانه

ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل

که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه

چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس

به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه

به تندی گفتم آری من، شراب از مجلسی خوردم

که مه پیرامن شمعش، نیارد بود پروانه

دلی کز عالم وحدت، سماع حق شنیده‌ست او

به گوش همتش دیگر، کی آید شعر و افسانه

گمان بردم که طفلانند وز پیری سخن گفتم

مرا پیری خراباتی، جوابی داد مردانه

که نور عالم علوی، فرا هر روزنی تابد

تو اندر صومعش دیدی و ما در کنج میخانه

کسی کآمد در این خلوت، به یکرنگی هویدا شد

چه پیری عابد زاهد، چه رند مست دیوانه

گشادند از درون جان در تحقیق سعدی را

چو اندر قفل گردون زد کلید صبح دندانه

 
 
 
غزل ۵۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۵۵ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کسایی

چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه

زیانشان مور را باشد دو درشان هست یک خانه

اگر ابروش چین آرد ، سزد گر روی من بیند

که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه

چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید

[...]

مولانا

زهی بزم خداوندی زهی می‌های شاهانه

زهی یغما که می‌آرد شه قفجاق ترکانه

دلم آهن همی‌خاید از آن لعلین لبی که او

کنار لطف بگشاید میان حلقه مستانه

هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بی‌چون

[...]

حکیم نزاری

گران‌جانی مکن یارا مشو در خوابِ مستانه

چو بانگِ صبح بشنیدی سبک برخیز مردانه

به مسمار ارادت خویشتن چون حلقه بربندی

اگر روزی دهندت ره درون بارِ می‌خانه

تو گردانی که در تفریق مجموعیم پس دانی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

به گردت باد سردی هر دم از عشاق دیوانه

پریشانی زلفت را فراهم کی کند شانه؟

بلای جان شدی و من هم اول روز دانستم

که روزی بهر ما فتنه شود آن شکل ترکانه

مرا خود شورشی بوده ست، عشقت یار شد با آن

[...]

ابن یمین

مرا زنجیر زلف او بدان سان کرد دیوانه

که از سودای او کشتم ز عقل خویش بیگانه

رموز حسن لیلی را که دریابد بجز مجنون

بدین ده ره نیارد عقل هر فرزانه

گرم سر در سر کارش رود زو بر ندارم دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه