گنجور

 
سعدی

یکی از ملوکِ عرب شنیدم که متعلّقان را همی‌گفت: مرسومِ فلان را چندانکه هست مُضاعَف کنید که مُلازِمِ درگاه است و مترصّدِ فرمان؛ و دیگر خدمتگاران به لَهْو و لَعِب مشغول‌اند و در اَدایِ خدمت مُتَهاوِن.

صاحب‌دلی بشنید و فریاد و خروش از نِهادش بر آمد. پرسیدندش: چه دیدی؟ گفت: مراتبِ بندگان به درگاهِ خداوند، تَعالیٰ، همین مثال دارد.

دو بامداد اگر آید کسی به خدمتِ شاه

سِیُم، هرآینه در وی کند به لطف نگاه

مهتری در قبولِ فرمان است

ترکِ فرمان دلیلِ حِرمان است

هر که سیمایِ راستان دارد

سَرِ خدمت بر آستان دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکایت شمارهٔ ۲۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حکایت شمارهٔ ۲۵ به خوانش دکتر مریم صمدی
حکایت شمارهٔ ۲۵ به خوانش محمدرضا خسروی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
حکایت شمارهٔ ۲۵ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم