گنجور

 
ابن یمین

زهی ابله کسی کز بهر مرده

کند با زندگان عهد خود جنگ

کسی کو باز نشناسد بد از نیک

بود واجب گریز از وی به فرسنگ

به تاج خسروی کی نازد آن کس

که از تابوت یاد آرد به اورنگ

مرایی زیستن در پیش خلقان

بود تزویر نزد اهل فرهنگ

تو تا در بند نام و ننگ باشی

نخواهی بازرست از محبس تنگ

گرت آسایش کونین باید

بباید شست دست از نام و از ننگ

نظر ابن یمین گویی برین داشت

که بر زد شیشه تزویر با سنگ