جهان کشور دانش شه ممالک فضل
جمال دولت و دین صاحب کریم نژاد
توئی که منشی گردون بسان شاگردان
خطابت از ره تعظیم میکند استاد
چو کلکت از پی نظم جهان میان دربست
چه عقده بود که از کار مملکت نگشاد
بهیچ دور بجز ذات پر فضائل تو
نشان نداد کسی آدم فرشته نهاد
بپیش نفحه اخلاق روحپرور تو
بیان معجز عیسی بود سراسر باد
به بندگیت کسی کو چو نی میان بربست
بسان سرو شد از بند بندگی آزاد
کمینه بنده داعی جاهت ابن یمین
که هست مهر تو از بدو فطرتش همزاد
بحضرت تو فرستاد یک سفینه چنانک
ازو شود دل غمناک اهل دانش شاد
بدان امید که چون بگذرد برو نظرت
ز حال بنده درگاه خویشت آید یاد
چو بحر فضل توئی زان سفینه داد بتو
که کس سفینه بجز سوی بحر نفرستاد
همیشه تا اثر فضل در جهان باشد
بجز جناب تو مأوی اهل فضل مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.