ظالمی را حکایت کنند که هیزمِ درویشان خریدی به حَیف و توانگران را دادی به طَرْح. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت:
ماری تو که هر که را ببینی، بزنی
یا بوم که هر کجا نشینی، بکنی
زورت ار پیش میرود با ما
با خداوند غیبدان نرود
زورمندی مکن بر اهلِ زمین
تا دعایی بر آسمان نرود
حاکم از گفتن او برنجید و روی از نصیحتِ او در هم کشید و بر او التفات نکرد، تا شبی که آتشِ مَطبَخ در انبارِ هیزمش افتاد و سایرِ املاکش بسوخت وز بسترِ نرمش به خاکسترِ گرم نشاند. اتّفاقاً همان شخص بر او بگذشت و دیدش که با یاران همیگفت: ندانم این آتش از کجا در سرایِ من افتاد؟ گفت: از دلِ درویشان.
حذر کن ز دردِ درونهایِ ریش
که ریشِ درون عاقبت سر کند
به هم بر مَکَن تا توانی دلی
که آهی جهانی به هم بر کند
بر تاجِ کیخسرو نبشته بود:
چه سالهایِ فراوان و عمرهایِ دراز
که خلق بر سرِ ما بر زمین بخواهد رفت
چنان که دستبهدست آمدهست مُلک به ما
به دستهایِ دگر همچنین بخواهد رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
از آه سوزناکِ دلهای خستگان بپرهیز که جراحتِ دل، سرانجام عیان میشود و سر برون میکند (عاقبت خستهدلان زبان به نفرین میگشایند و خرمن هستی تو را میسوزند)
پس تا میتوانی دلی را پریشان مکن که یک آه میتواند عالَمی را زیر و زبر کند.
سالهای بیشمار و روزگارانِ دراز مردم بر سرِ ما که خاکِ زمین شده است پا نهاده خواهند گذشت.
چنانکه نوبتِ پادشاهی از دیگران بما رسیده، از ما هم بدیگران میرسد و از تصرّف آنان نیز به در خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.