لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سعدی

لاابالی چه کند دفتر دانایی را

طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

آب را قول تو با آتش اگر جمع کند

نتواند که کند عشق و شکیبایی را

دیده را فایده آن است که دلبر بیند

ور نبیند چه بود فایده بینایی را

عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست

یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را

همه دانند که من سبزهٔ خط دارم دوست

نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را

من همان روز دل و صبر به یغما دادم

که مقید شدم آن دلبر یغمایی را

سرو بگذار که قدی و قیامی دارد

گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را

گر برانی نرود ور برود باز آید

ناگزیر است مگس دکه حلوایی را

بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس

حد همین است سخندانی و زیبایی را

سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت

یا مگر روز نباشد شب تنهایی را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۲۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
همام تبریزی

مکن ای دوست ملامت من سودایی را

که تو روزی نکشیدی غم تنهایی را

صبرم از دوست مفرمای که هرگز با هم

اتفاقی نبود عشق و شکیبایی را

مطلب دانش از آن کس که بر آب دیده

[...]

ابن یمین

هر که بیند رخ آندلبر یغمائی را

نکند هیچ ملامت من شیدائی را

جان زیان کرد دلم بر سر بازار غمش

وینزمان سود بود این دل سودائی را

دلبرا زلف تو عیسی دم و زنار و شست

[...]

سیف فرغانی

ای سعادت زپی زینت و زیبایی را

بافته بر قد تو کسوت رعنایی را

عشق رویت چو مرا حلقه بزد بر در دل

شوق از خانه به در کرد شکیبایی را

گر ببینم رخ چون شمع تو ای جان بیمست

[...]

کمال خجندی

گر بری چون سر زلف این دل سودایی را

با پای بوس تو کشد این دل شیدایی را

من ازین در نروم زانکه بجانی نرسد

هیچ‌کاری به طلب عاشق هر جایی را

روی ننموده گرفتم که روی از بر ما

[...]

فصیحی هروی

به صبوری بفریبم دل شیدایی را

در جگر بند کنم ناله صحرایی را

دم ز انکار محبت زدم و بد کردم

نه که این باد بریزد گل رسوایی را

باغبان خواست که حیران گل و خار شویم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه