پیادهای سر و پا برهنه با کاروانِ حجاز از کوفه به در آمد و همراهِ ما شد و معلومی نداشت؛
خرامان همیرفت و میگفت:
«نه به اَسْتَر بَر، سوارم نه چو اشتر زیر بارم
نه خداوندِ رعیّت نه غلامِ شهریارم
غمِ موجود و پریشانیِ مَعدوم ندارم
نفسی میزنم آسوده و عمری میگذارم»
اشتر سواری گفتش: ای درویش کجا میروی؟! برگرد که به سختی بمیری. نشنید و قدم در بیابان نهاد و برفت.
چون به نَخْلهٔ محمود در رسیدیم، توانگر را اجل فرا رسید. درویش به بالینش فراز آمد و گفت: «ما به سختی بنمردیم و تو بر بُختی بمردی.»
شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست
چون روز آمد، بمرد و بیمار بزیست
ای بسا اسبِ تیزرو که بماند
که خرِ لنگْ جان به منزل برد
بس که در خاک تندرستان را
دفن کردیم و زخمخورده نمرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بر اسب و استر بر نمینشینم، چه مرکَب و بارهای ندارم و چون شتران زیر بار گران پشت خم نمیدهم (بارِ کسی را تحمّل نمیکنم)، نه مِهتر مردمان نه زرخرید سلطانم؛
هستی و مالی ندارم که در اندیشهٔ نگهداری آن باشم و از تهیدستی و ناداری خود نیز نگران نیستم؛ به درویشی و خرسندیْ خود را مُنعِم میشمارم و از اینرو به خوشدلی دَم برمیآورم و زندگی بسر میبرم.
معنی جمله آخر: «ما با همهٔ دشواری و درشتیِ راه هنوز زندهایم و تو بر پشتِ شترِ نیرومند جان سپردی.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۲۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.