شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار
کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار
شهریار ملک پرور پادشاه دین پناه
آنکه دین و ملک را باشد بذاتش افتخار
و آنکه با دست گهر بارش نبینی در جهان
هیچ دستی بی زر و بی سیم جز دست چنار
و آنکه در عالم نیابی با نسیم خلق او
هیچ تن بیمار الا نرگس آن هم از خمار
خسرو گیتی ستان سلطان معز الدین که اوست
از سلاطین هنر پرور جهانرا یادگار
کرد اشارت تا بغواصی فکر ابن یمین
از میان بحر خاطر گوهر آرد بر کنار
پس بدست موصل اخلاص گرداند روان
تا کند بر حضرت گردون جناب او نثار
در جنابی کز افاضل باشد ادنی آنچنانک
منشی گردونش زیبد گاه انشا پیشکار
گر چه گستاخی بود کردن دلیری در سخن
لیکن ار یابم مددکاری ز لطف شهریار
بر جناب فرخش پاشم ز بحر طبع خویش
امتثال حکم او را سلک در شاهوار
بر سر گلزار مدحش در خزان عمر خویش
گوهر افشانی کنم مانند ابر نوبهار
شهریارا آستان تست کهف اهل فضل
گر چه من چاکر ندارم نزد ایشان اعتبار
لیک نقدی میزنم از دار ضرب فکر خویش
بر محک امتحان تا چون همی آرد عیار
از طریق بندگی مدحی مرتب کرده ام
عرضه دارم خاطر عاطر بسوی بنده دار
ایجنابت قبله اقبال اهل روزگار
کرد ایزد بهر شاهی از جهانت اختیار
آب کوثر باشد از دریای لطفت قطره ئی
و آتش دوزخ بود از تاب قهرت یک شرار
چون مناسب یافتم در مدح شاه آورده ام
هم ز شعر خویشتن بیتی در اینجا مستعار
گر نسیم لطف تو بر مار زهر افشان وزد
مهره گردد از طریق خاصیت دندان مار
ور سموم قهر تو بر سطح دریا بگذرد
ز آب دریا تا قیامت آتشین خیزد غبار
ابر نیسان غرقه آب حیا باشد مدام
بس که میگردد ز بحر دست رادت شرمسار
خسروا ابن یمین در حضرت کیوان محل
بر بساط انبساطت شد ز شوخی پی سپار
مجرمانرا از سلاطین چون امید عفو هست
جرم گستاخی بلطف از بنده خود در گذار
وز کرم اکنون که از هشتاد عمرم در گذشت
عذر بپذیر ار فرومانم گه انشا زکار
وانگهی کز بندگان خود برای تربیت
آوری یاد از عداد بندگانم می شمار
باعثم بر شاعری جز فخر اطرای تو نیست
ورنه دارد همتم از زیور اشعار عار
تا ملامت ره نیابد سوی رأی انورت
زین سپس خواهم گرفتن پیش راه اختصار
ختم خواهم بر دعا کرد این ثنا کز یمن اوست
چاکرت ابن یمین از در موزون با یسار
تا ز تاج و دار گیرد کار ملک و دین نظام
وز پی هریک کند تعیین شخصی کردگار
باد و باشد دوستان و دشمنان حضرتت
جمع اول تاجدار و قوم آخر تاج دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.