شادباش ای دل که حالت پیش جانان گفته اند
ماجرای درد تو یکیک بدرمان گفته اند
شوق بلبل پیش گل یکسر حکایت کرده اند
حالت پروانه را با شمع رخشان گفته اند
این چه دولت بود یارب کز چنین مور ضعیف
قصه او را به درگاه سلیمان گفته اند
در دماغ عقل من سودای زلفش دیده اند
هر سر موئی رگی پیوسته با جان گفته اند
روی چون کافور او و زلف مشکین را بهم
اهل معنی چون ید بیضا و ثعبان گفته اند
از چه روی افکند دردی در دلم میگون لبش
گرد و ای درد دل لعل بدخشان گفته اند
گفته اند ابن یمین در دل نهان دارد غمش
آشکار است این ندانم کز چه پنهان گفته اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به شادی و زیبایی دل اشاره دارد که حالتی دلنشین در نزد محبوب دارد. شاعر از داستان درد و شوق و عشق به محبوب میگوید و بیان میکند که درد و شور عشق به گونهای است که حتی بلبل و پروانه نیز آن را روایت کردهاند. او به ضعف خود در برابر قدرت عشق اعتراف میکند و معتقد است که این داستان را حتی به دربار سلیمان نیز رساندهاند. شاعر همچنین از زیبایی و جذابیت معشوق میگوید که همچون کافور و مشک توصیف شده و در دلش نقشی عمیق دارد. در پایان، اشاره میکند که علیرغم پنهان بودن غمش، احساساتش به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: ای دل شاد باش، زیرا حالت را به معشوق گفتهاند و داستان دردهایت را یکی یکی بیان کردهاند و به درمان آنها پرداختهاند.
هوش مصنوعی: بلبل در کنار گل، تمام احساساتش را بیان کرده است و حال پروانه را با شمع روشن تعریف کردهاند.
هوش مصنوعی: این چه خوشبختی است ای خدا که از یک موری کوچک، داستانش را به درگاه سلیمان آوردهاند.
هوش مصنوعی: در ذهن من فکر و آرزوی موهای او وجود دارد و هر رشته مویی به گونهای با روح من مرتبط شده است.
هوش مصنوعی: شخصی که صورتش سفید و مانند کافور است و موهایش سیاه و خوشبو مانند مشک، اهل معرفت و درک میگویند که این دو ویژگی به مانند ید بیضا و ثعبان هستند؛ یعنی نشانههایی از حقیقت و معنای عمیق.
هوش مصنوعی: چرا اکنون در دل من دردی نشسته است، آن لبهای میگونی که مانند لعل بدخشان است، چه کردهاند؟
هوش مصنوعی: گفتهاند که ابن یمین در دل خود غمهایی دارد که از ظاهرش پیداست، اما نمیدانم چرا این غمها را پنهان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
من خود این پیدا همیگویم که پنهان گفتهاند
پیش از این گویند کز عشقت پریشانست حال
گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفتهاند
پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه
[...]
اهل دل زلف درازت رشته جان گفتهاند
زین حدیثم بوی جان آمد که ایشان گفتهاند
تا دهانت نیست پیدا وز نظرها شد نهان
خردهبینان وصف آن پیدا و پنهان گفتهاند
زآن دهان چون شکر هر گه حدیث آمد به لب
[...]
صحبتی از جان مگر در پیش جانان گفتهاند
نور پیدا را حدیث از نار پنهان گفتهاند
قصه دلهای زار عاشقان با زلف تو
گرچه جمعی گفتهاند اما پریشان گفتهاند
سر بلند است ار سرش بر دار یاسا میزند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.