گنجور

 
ابن یمین فریومدی

هر کو بسعادتی رسد روزی بیست

زانپس بشقاوتش بسی باید زیست

بنگر بگل تازه و زوگیر قیاس

کاندر پی یک خنده که زد چند گریست