ملک عزت گرت همی باید
از من این پند مشفقانه شنو
دل منه بر سرای عرصه فریب
که فراوان گذشت ازو کی و کو
روز دولت مباش غافل از آنک
هست ترکیب دولت ازلت و دو
چون همای خجسته قانع باش
نه چو گنجشک جان بدانه گرو
در زمین قناعت افکن تخم
تا مراد دل آوری بدرو
با کنار آمد از بحار غم آنک
شد برون از میان چو کیخسرو
به گزینی مکن که آدم را
بیشتر از وجود ظلمت وضو
ایزد از بهر گزینی گفت
که فلان خیز از بهشت و برو
چون شود معده پر تفاوت چیست
که ز گندم پرست یا از جو
تن چو پوشیده شد چه فرق بود
نزد عاقل میان کهنه و نو
راه تسلیم گیر ابن یمین
تا خلاصت دهد زلیت و زلو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون نهاد او پهند را نیکو
قید شد در پهند او آهو
مرد ملاح تیز اندک رو
راند بر باد کشتی اندر ژو
کس نباشد قمار دوست چو او
ز آن همه طایفه هموست همو
کس نگفته صفات مبدع هو
چند و چون و چرا چه و کی و کو
شمس دین ، ای ترا بهر نفسی
در جان کهن سعادت نو
ای زبانها بمدحت تو روان
وی روانها بطاعت تو گرو
بر گذشته موافق تو زچرخ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.