گنجور

 
ابن یمین

ای دل ار گوش سوی من داری

کنم از حال عالمت اعلام

نفس اماره تو صیادیست

دام گسترده بهر صید مدام

طمع خام دام او باشد

حبته القلب کرده دانه دام

و آن کزین پایدام رسته شود

بر سر اختران سپارد گام

گر بچشم خرد نگاه کنی

کز چه زاید حوادث ایام

خود بدانی که جز طمع نبود

مایه فتنه خواص و عوام

هر که در دام او اسیر شود

برنیارد دمی ز خلق بکام

من بر آنم که واضع اسماء

چون بر ایشان همی کشید ارقام

هر چه آنرا ز جنس فتنه شمرد

جمع کرد و طمع نهادش نام

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode