مرا زین پیش خاطر چندگاهی
بانواع سخن میبود مایل
غزل میگفتم و مدح و مرائی
هجا گفتن نبودم نیز مشکل
کنون از جور گردون بسته بینم
در گوهر فشانی بر افاضل
غزل را عشق باید عشق را یار
ندارم من یکی زین هر دو حاصل
بمدحت هم نیابم اهتزازی
ز صاحب منصبان بی فضایل
هجا را نیز اثر چندان نبینم
درین مشتی خسیس دون جاهل
کنون چون زنده را فهم سخن نیست
مدیح مرده باشد سعی باطل
چو حال شعر از اینسان شد که گفتم
همان بهتر کزین پس مرد فاضل
مراثی و غزل دیگر نگوید
شود از زیور اشعار عاطل
ندارد رنجه خاطر تا تواند
بمدح و هجو این مشتی اراذل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا یا خیمگی! خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همیبندند محمل
نماز شام نزدیکست و امشب
[...]
وگر نه کرده بودی چرخ مایل
بدین سان لختکی میل معدل
حرامم بی ته بی آلاله و گل
حرامم بی ته بی آواز بلبل
حرامم بی اگر بی ته نشینم
کشم در پای گلبن ساغر مل
به علم فلسفه چندین چه نازی
که باشد فلسفی دایم معطل
هزاران گونه مشکل بیش بینم
در آن زلفین مفتول مسلسل
ارکب حل شکل کل یوم
[...]
فلک در سایه پر حواصل
زمین را پر طوطی کرد حاصل
هوا بر سیرت ضحاک ظالم
گزید آئین نوشروان عادل
خزان را با بهار از لعب شطرنج
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.