گنجور

 
ابن یمین

از بس که دلم با سر زلف تو نشست

چون زلف تواش فتاد صد گونه شکست

رخسار توام کرد چنین شوریده

آری ز گلست شورش بلبل مست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode