گنجور

 
ابن یمین

از من ای باد صبا لطف بود گر سحری

ببر خسرو آفاق رسانی خبری

قدوه اهل کرم یونس طاهر نسب آنک

بحر و کان را نبود با دل و دستش خطری

آن عطا پاش که همتاش بصحرای وجود

نارد از کتم عدم مادر ارکان پسری

و آنکه طوطی طبیعت نشود نطق سرای

تا ز شکرش نبود در دهن او شکری

چون بدان حضرت با رفعت میمون برسی

عرضه دار از من و از حال من آنجا قدری

که مرا هست یقین آنکه سوی ابن یمین

بودت از عین عنایت گه و بیگه نظری

چه خطا رفت که امسال نبینم چون پار

نکند بر در او موکب لطفت گذری

راستی را نپسندد خرد از همچو منی

با وجود چو توئی جستن جود از دگری

آفتاب کرمی سایه ازو باز مگیر

تا بدانند که کردست عنایت اثری