گنجور

 
ابن یمین

مجلس دستور ایران است یا خلد برین

کاندر او بر هر طرف بینی صفی از حور عین

شاید ار فردوس اعلی خوانمش از بهر آنک

از لب ساقی میش ممزوج شد با انگبین

صاحب مجلس چو رضوان ساقیان مانند حور

جام می در وی روان چون چشمهٔ ماء معین

آفتاب اهل مجلس هیچ می‌دانی که کیست

روشن است این سایه یزدان علاء ملک و دین

صاحب صاحبقران کز همدمی رای پیر

هست با بخت جوان در گاه و بیگاه همنشین

رای او را گفته اندر حل و عقد کارها

روح آصف کافرین باد آفرین

تا ابد در عیش و عشرت باد تا در بزم او

در کشد از جام لعلش جرعه‌ای ابن یمین