گنجور

 
ابن یمین

هزار شکر و سپاسم ز خالق ثقلین

که باز کرد ز لطف خودم قریرالعین

بنور طلعت میمون قدوه النقبا

ستوده سرور اولاد تارک الثقلین

سپهر مهر فتوت جهان جان کرم

علاء دولت و دین افضل زمانه حسین

بزرگوار امیری که بر قضا همه وقت

ادای واجب حکمش بود فریضه چو دین

اگر کشد بمثل تیغ بر سر کهسار

به بیقراری زیبق شود زهم لجین

بچنگ و تیغ گه جنگ میدهد خبرم

ز ذوالفقار و کف مرتضی و حرب حسین

بدفع دشمن ازو دوست گر مدد طلبد

جهد ز جای چو برق و نترسد از کم و این

جواز بر رخ ماه ار بحکم او نبود

نیارد آنک ز شرطین ره برد ببطین

و گر ز پرتو رأیش سها مدد خواهد

شود بزیر شعاعش نهفته پیکر عین

بود ز بیم کف راد گوهر افشانش

درون قلعه خارا همیشه مسکن عین

سماع دشمن او درگه طرب نبود

بغیر ناله زیر و بم غراب البین

عدوش اگر ز در بخت امید دل طلبد

بود ز ساحت او رجعتش بخف حنین

اگر ز روی نسب سیدی مشارک اوست

فضیلت حسبش بس بود تفاوت بین

بصورت ارچه که مانند عین و غین بهم

ولی بنهصد و سی زائدست غین ز عین

هنر پناه امیرا ندارد ابن یمین

بغیر نشر ثنای تو کار تا گه حین

عروس مدح تو از حجله طبیعت من

بگاه جلوه معری شود ز کسوت شین

ور از قبول تو خود زیوری بر او بندند

شکست حور دهد از بس که زیب یابد وزین

ضمیر پاک تو هم بیشک آگهست که من

درین قضیه نیم سالک مسالک هین

همیشه تا بود از عین در زمانه اثر

ز دشمنت نه اثر باد در زمانه نه عین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode