مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیده است تو را، بر مَنَش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل، خاری هست
نه منِ خامْطَمَع، عشق تو میورزم و بس
که چو منْ سوخته در خیل تو بسیاری هست
باد، خاکی ز مُقامِ تو بیاوَرْد و بِبُرد
آب هر طِیب که در کلبهٔ عطاری هست
من چِه در پای تو ریزم، که پسندِ تو بُوَد؟
جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
من از این دَلقِ مُرَقَّع به دَرآیم روزی
تا همه خلق بِدانَنْد که زُنّاری هست
همه را هست همین داغِ مُحبّت، که مراست
که نه مستم من و در دورِ تو هُشیاری هست
عشقِ سعدی نه حدیثی است که پِنهان مانَد
داستانی است که بر هر سرِ بازاری هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عمیقترین احساسات عشق و وابستگی است. شاعر به صراحت میگوید که جز معشوق خود یاری دیگری ندارد و تمام افکار و زندگیاش به او معطوف است. او به کمند زیبایی معشوقش گرفتار شده و حتی اگر ادعا کند که دغدغهای جز او ندارد، دیگران به وضوح میدانند که این ادعا درست نیست.
شاعر از دردها و مشکلات ناشی از عشق میگوید و اشاره میکند که در محبت او، رنج و غم نیز وجود دارد. او به صراحت نشان میدهد که در عشقش تنها نیست و دیگرانی هم مانند او دچار چنین احساسی هستند. با بیان اینکه عشقش قصهای است که همه آن را میدانند، بر مشهور بودن و عمومی بودن احساسش تأکید میکند. در نهایت، شاعر با تصاویری زیبا و عاطفی از عشق، عمق وابستگی و عشق خود را به معشوق بیان میکند.
ای دوست، اگر دیگران بگویند من جز تو یاری دارم یا شب و روز به جز اندیشیدن به تو به کار دیگری می پردازم، به سخن آنان گوش مده! [ تضاد: شب، روز ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
فقط من نیستم که گرفتار زلف تو شده ام، بلکه در هر پیچ و تاب زلف تو یک گرفتار وجود دارد. [ تشبیه: سر زلف به کمند ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
اگر من ادعا کنم که با تو پیوند و الفتی ندارم، در و دیوار شهادت می دهند که این پیوند وجود دارد، یا که آری، این پیوند وجود دارد. [ ایهام: کاری هست ۱ _ که آری هست ۲_ کار و امری هست.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
هر کس مرا در اثر عشق ورزیدن به تو سر زنش کند و این کار را بر من عیب بشمارد، تا زمانی که تو را ندیده، عشق را بر من ناپسند می شمارد، اما به محض دیدن تو به من حق می دهد و دست از سرزنش من بر می دارد. [ انکار: ندانستن و باور نداشتن، نشناختن ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
چه می توانم کرد، اگر در برابر ستم نگهبان تو صبر پیش نگیرم؟ زیرا همه می دانند که هر گلی در همنشینی خود خاری دارد، پس برای رسیدن به گل از تحمل نیش خار گزیری نیست. [ جور: ستم / صحبت: مصاحبت و همنشینی /تضاد: گل، خار ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
تنها منی که آرزوی بیهوده در سر دارم، عاشق تو نیستم، بلکه عشاق دل سوخته ای چون من در میان هوا داران تو بسیار دیده می شوند. [ خیل: قبیله و طایفه ، گروه و هواداران / کنایه: خام طمع ( کسی که طمع و آرزوی بیهوده دارد) سوخته ( شیفته و عاشق، رنج دیده ) / تضاد معنوی: خام، سوخته ( هر دو در معنای مجازی )] - منبع: شرح غزلهای سعدی
باد از جایگاه تو خاکی بیاورد و با آن آبروی هر چیز معطری را که در دکان عطار بود، بریخت و آنها را بی بها ساخت. [ مقام: جای و اقامتگاه / آب: آبرو، ارزش و اعتبار / طیب: بوی خوش و هر چیز معطر / عطار: عطر فروش / تناسب: طیب، عطار / تناسب: بین " آب " در معنای غیر منظورش، یعنی " مادهٔ سیّال معروف " با " خاک و باد" / تضاد: بیاورد و ببرد، باد و خاک ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
چه چیزی می توانم نثار قدم هایت سازم که آن را بپسندی؟ بی تردید نمی توان گفت که جان و سر من در برابر تو ارزشی برای نثار شدن دارند. [ مقدار: قدر و ارزش / تضاد: پا، سر ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
سرانجام روزی این لباس صوفیانهٔ ریایی را بیرون می آورم، تا همهٔ مردم بدانند که صوفی واقعی نیستم و در زیر این خرقه زنار کافران بر کمر دارم. [ دلق: لباس ژنده ای که درویشان به تن کنند / مرقع: رقعه ها و پاره های به هم دوخته شده، خرقهٔ صوفیان که از پاره های رنگارنگ به هم دوخته شده، تهیه می شده است / زُنّار: کمر بندی بوده که ذمّیان مسیحی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بودند که داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان متمایز گردند، چنانکه یهود مجبور بودند بر شانهٔ خود تکه پارچهٔ زردی به نام عسلی بدوزند. در ادبیات صوفیانه زنّار رمز کفر و بت پرستی است، چنانکه خرقه نشان زهد و ایمان است. / تضاد معنوی: دلق مرقع، زنار / جناس لاحق: دلق، خلق ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
همهٔ مردم همین نشان دوستی را که من دارم بر خود احساس می کنند، برای اینکه معلوم شود در روزگار تو همه چون من، مست عشق تو اند و هیچ هشیاری پیدا نمی شود. [ داغ محبت: سوز و آتش عشق / دور: زمان و روزگار / تضاد: مست، هشیار / ایهام: دور، ۱ _روزگار ۲ _ به قرینهٔ " مست " دور می خواری مراد است / جناس لاحق: مست، هست ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
داستان عشق ورزی سعدی قصه ای نیست که بتوان آن را از مردم مخفی نگه داشت، زیرا داستان شیدایی او در سر هر بازاری بازگو می شود و همه از آن آگاهند. [ حدیث: سخن، ماجرا، افسانه و داستان / کنایه: بر سر بازار بودن ( ظاهر و آشکار بودن )] - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
گر بگویم که مرا یار تویی بشنو، لیک
«مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست»
همین شعر » بیت ۵
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست
باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست
نشود دور ز تیغ تو که هرگز نکند
بلبل اندیشه که اندر پی گل خاری هست
گر خطت هست مزور سزد ایدوست از آنک
[...]
همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست
یا چو من هجر ترا هیچ گرفتاری هست
دیده دهر بدور تو ندیده است بخواب
که چو چشمت بجهان فتنه بیداری هست
ای تماشای رخت داروی بیماری عشق
[...]
مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست
مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست
یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست
گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست
[...]
تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست
با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد
کز من و جان منش نیز مددکاری هست
میخرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو
[...]
مژدگانی که جنون را به سرم کاری هست
درد را با دل سودا زده ام کاری هست
قفل الماس بیارید که زخم دل ما
سر به سر گشته دهن، بر سر گفتاری هست
این قدر سنگدلی نیست گمانم بس که
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.