کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
که پیش تیر غمت صابری سپر گیرد
چو تلخ عیشی من بشنوی به خنده درآی
که گر به خنده درآیی جهان شکر گیرد
به خسته برگذری صحتش فرازآید
به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
گر از جفای تو در کنج خانه بنشینم
خیالت از در و بامم به عنف درگیرد
مکن که روز جمالت سر آید ار سعدی
شبی به دست دعا دامن سحر گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. او از جایی که میتواند فرار کند و دل از معشوقش بکند، سؤال میکند، زیرا دلش نتوانسته از او دور شود. شاعر اشاره میکند که چشمهایش از عشق به تنهایی نمیتوانند حذر کنند و دلش ضعیفتر از آن است که در برابر تیر غم طاقت بیاورد. همچنین، او با بیان دشواریهای زندگی و تلخیهایش سعی میکند تا به شادی و خنده نزدیک شود. احساساتش به حدی قوی است که حتی کلامش باعث گريه قلم میشود. او از زیبایی معشوقش حرف میزند که میتواند جهانی را تحتتأثیر قرار دهد. در نهایت، شاعر از روزی که زیبایی معشوقش به پایان برسد میترسد و از خدا میخواهد که شبهای خود را با دعا پر کند تا شاید دامن سحر را بگیرد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه راه حلی دارم که با تو درگیر نشوم، نمیدانم به کجا بروم که دل من بتواند از تو جدا شود.
هوش مصنوعی: من هنوز از نگاه مردم افتادهام و به هیچ وجه امکان ندارد که چشمان بازیگوش من از عشق بپرهیزد.
هوش مصنوعی: دل ضعیف من قدرت مقابله با تیر غم تو را ندارد، و نمیتواند در برابر آن مقاومت کند.
هوش مصنوعی: اگر تلخیهایی که در زندگی دارم را بشنوی، با خنده پاسخ بده. زیرا اگر با خوشحالی و لبخند به آنها واکنش نشان دهی، دنیا نیز زیباتر و شیرینتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر به یک انسان خسته نگاه کنی، انرژی و شادابیاش دوباره به او برمیگردد و وقتی به آدمی مرده نگاه کنی، این احساس به وجود میآید که زندگی دوباره زنده میشود.
هوش مصنوعی: قلم به خاطر تلخی و تندی حرفهای من اشک میریزد، چرا که نی سریعتر از آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: دو چشم زیبای تو با یک نگاه میتوانند دل یک شهر را بربایند و دلباختگی تو میتواند جهانی را به تسخیر درآورد.
هوش مصنوعی: اگر به من بیمهری کنی و در خانهام بمانم، با این حال خیال تو از در و بام به زور به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: مبادا که روز زیباییات به سر برسد، اگر سعدی شبی با دعا دامن سحر را بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۷
دو چشم مست تو شهری به غمزهای ببرند
کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
عنایت تو روانی به یک نفس بخشد
کفایت تو جهانی به یک نظر گیرد
سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
[...]
زمانه عهد و وفا عاقبت ز سر گیرد
مفارقت ز میان من و تو برگیرد
مرا تو جان و جهانی و خاک بر سر دل
اگر به جای تو هرگز کسی دگر گیرد
چو دل هر آینه در کار دوست خواهد شد
[...]
صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد
دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار
هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد
دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش
[...]
بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد
بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد
کسی که دل ز تو برگیرد اندر آن عجبم
که بر کجا نهد آن دل که از تو برگیرد
بیک نظر بگرفتی و مر او نیست شگفت
[...]
سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد
سمن به عزم صبوحی پیاله برگیرد
جهان پیر چون نرگس، جوان و تازه شود
هوای جام و نشاط قدح ز سر گیرد
چو مرغ عیسی اگر لعبتی ز گل سازی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.