گنجور

 
ابن یمین

پیکری بیگناه را دیدم

چو گنهکار در جحیم افتاد

پخته کردش چو خام طبعش یافت

مالک دوزخش که بود استاد

زان پس از دوزخش برون آورد

تا کند موضع خراب آباد

بر لبش چون بلطف آب فشاند

سوز و تا بیش در نهاد نهاد

در جهان کآب آتش افروزد

جز در آن طبع کس ندارد یاد