عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
من خود این پیدا همیگویم که پنهان گفتهاند
پیش از این گویند کز عشقت پریشانست حال
گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفتهاند
پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه
جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفتهاند
تا چه مرغم کم حکایت پیش عنقا کردهاند
یا چه مورم کم سخن نزد سلیمان گفتهاند
دشمنی کردند با من لیکن از روی قیاس
دوستی باشد که دردم پیش درمان گفتهاند
ذکر سودای زلیخا پیش یوسف کردهاند
حال سرگردانی آدم به رضوان گفتهاند
داغ پنهانم نمیبینند و مهر سر به مهر
آن چه بر اجزای ظاهر دیدهاند آن گفتهاند
ور نگفتندی چه حاجت کآب چشم و رنگ روی
ماجرای عشق از اول تا به پایان گفتهاند
پیش از این گویند سعدی دوست میدارد تو را
بیش از آنت دوست میدارم که ایشان گفتهاند
عاشقان دارند کار و عارفان دانند حال
این سخن در دل فرود آید که از جان گفتهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عیبجویی و قضاوتهای دیگران دربارهاش اشاره میکند و میگوید که از دل عشق و دردهایش با کسی سخن نمیگوید. او به نقدهای بیرحمانه و بیاساس اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه دیگران دربارهاش قضاوت کردهاند. همچنین، شاعر بیان میکند که عشق واقعی و عمیق او فراتر از آنچه دیگران تصور میکنند، است و در نهایت، عشق و حالات عارفان و عاشقان را با هم مقایسه میکند و میافزاید که این احساسات عمیقتر از آن چیزی است که به ظاهر دیده میشود.
حکایت: ماجرا، افسانه و داستان / جانان: معشوق و محبوب همچو جان عزیز / پیدا: واضح و آشکار / تضاد: پیدا، پنهان / معنی: عیب جویان ماجرای مرا نزد معشوق جانی نقل کرده اند. آن چیزی را که آنان به طور پنهان بیان کرده اند، آشکارا می گویم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مجموع بودن: آسوده و دارای جمعیت خاطر بودن. / تضاد: پریشان، مجموع / معنی: پیشتر می گفتند که حالت از عشق پریشان و آشفته است و درست گفتهاند؛ زیرا اگر مرا به سامان و آسوده خاطر می نامیدند، پریشان گویی کرده بودند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
جرم: گناه / کنایه: پرده و دامن بر چیزی پوشاندن (پوشاندن و پنهان کردن چیزی) / تضاد: درویش، سلطان / معنی: بر روی عیب هایم پرده نپوشیده و آن را پنهان نکردهاند و دامن عفو و بخشش بر گناهانم نکشیدهاند. گناه درویشی چون من چه اهمیتی دارد که آن را به گوش سلطان رسانیدهاند؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
کم: کوتاه شده «که مرا» / عنقا: ۱٫۲ / سليمان: ۸۱٫۲ / مور و سلیمان: اشاره است به سخن گفتن مور با سلیمان، «... تا روزی بر وادی عمل می گذشت. موری نامش منذره می گفت: ای موران در خانه های خویش شوید تا لشکر سلیمان شما را فرونکوبد و ایشان ندانند. باد آن سخن را به گوش سلیمان رسانید. سلیمان بکمارید تبسّم کرد و تعجب نمود و آن مور را حاضر کرد، گفت: ای مور، از من چرا می ترسیدی که شادُ روان من در هواست و شما بر زمین. آن مور جواب داد، گفت: ولی تو در هوایی، ولکن ملک دنیا را بقا نیست. من ایمن نیام که از نفس تا به نفس ملک تو را زوال آید. تو به زیر افتی ما کوفته گردیم.» (قصص قرآن مجید سورآبادی، ۲۸۳) / تناسب: مرغ، عنقا، مور / معنی: من چه مرغی هستم که ماجرای مرا در نزد سیمرغ بیان کردهاند؟ یا من کدام مورم که از من در نزد سلیمان سخن گفتهاند؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
لیکن: حرف ربط برای استدراک است، امّا، ولی / از روی قیاس: از روی عقل و خرد / تضّاد: دشمنی و دوستی، درد و درمان / معنی: با من خصومت ورزیدند. اما اگر از روی خرد بسنجی، در می یابی که دشمنی آنان در حق من دوستی است؛ زیرا درد مرا نزد کسی که درمان کننده من است گفتهاند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سودا: عشق -> ۲۰٫۱ / زليخا و یوسف: -> ۵٫۳ / رضوان: نام دربان و نگهبان بهشت / معنی: گویی آنان ماجرای عشق زلیخا را در نزد یوسف گفتهاند و یا اینکه احوال سرگردانی آدمِ از بهشت رانده شده را نزد نگهبان بهشت بیان کردهاند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
کنایه: سر به مُهر (کامل و دست نخورده) / جناس ناقص: مِهر، مُهر / تضاد: پنهان، ظاهر / جناس اشتقاق: نمی بینند، دیده اند / معنی: اما آن خبرچينان داغ نهانی را که به دل دارم نمی بینند و از محبت خالص و ناب من بی خبرند؛ بنابراین آثاری را که بر جسم ظاهر من دیده می شود، بیان کردهاند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
آب: اشک / ماجرا: ۲٫۸ / تضاد: اول، آخر / معنی: اگر سخن عشق مرا بر معشوق نمی گفتند، نیازی به آن نبود، زیرا اشک و چهرهٔ زردم داستان عشق مرا از ابتدا تا به انتها بیان کرده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
جناس خط و لاحق: پیش، بیش / جناس اشتقاق و مطرّف: دارد، دارم / جناس اشتقاق: گویند، گفتهاند / معنی: پیش از این گفتهاند که سعدی تو را دوست میدارد؛ اما من بیشتر از آنکه آنان می گویند تو را دوست می دارم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
حال: واردی است غیبی که بر دل عارف فرود آید و زودگذر است، خوشی و سرمستی / جناس لاحق: دارند، دانند / کنایه: در دل فرود آمدن (در دل جای گرفتن و اثر کردن ). از جان گفتن (از صمیم دل و با همهٔ وجود گفتن) / معنی: کار و بار عاشقی را عاشقان سامان می بخشند و شور و حال از آنِ عارفان است. این سخن من از آنجا که از جان برآمده است، بر دل ها اثر می نهد. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شادباش ای دل که حالت پیش جانان گفته اند
ماجرای درد تو یکیک بدرمان گفته اند
شوق بلبل پیش گل یکسر حکایت کرده اند
حالت پروانه را با شمع رخشان گفته اند
این چه دولت بود یارب کز چنین مور ضعیف
[...]
اهل دل زلف درازت رشته جان گفتهاند
زین حدیثم بوی جان آمد که ایشان گفتهاند
تا دهانت نیست پیدا وز نظرها شد نهان
خردهبینان وصف آن پیدا و پنهان گفتهاند
زآن دهان چون شکر هر گه حدیث آمد به لب
[...]
صحبتی از جان مگر در پیش جانان گفتهاند
نور پیدا را حدیث از نار پنهان گفتهاند
قصه دلهای زار عاشقان با زلف تو
گرچه جمعی گفتهاند اما پریشان گفتهاند
سر بلند است ار سرش بر دار یاسا میزند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.