گنجور

 
سعدی

یکی را از دوستان گفتم: امتناع سخن گفتنم به علّتِ آن اختیار آمده است در غالبِ اوقات، که در سخنْ نیک و بد اتّفاق افتد و دیدهٔ دشمنان جز بر بدی نمی‌آید. گفت: دشمن آن به که نیکی نبیند.

وَ اَخُو الْعَداوَةِ لا یَمُرُّ بِصالِحٍ

اِلّا وَ یَلْمُزُهُ بِکَذّابٍ اَشِرْ

هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است

گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است

نورِ گیتی‌فروزِ چشمهٔ هور

زشت باشد به چشمِ موشکِ کور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکایت شمارهٔ ۱ به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حکایت شمارهٔ ۱ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم