گنجور

 
سعدی

توانگری بخیل را پسری رنجور بود. نیکخواهان گفتندش: مصلحت آن است که ختم قرآنی کنی از بهر وی یا بذل قربانی. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت: مصحف مهجور اولیتر است که گله دور.

صاحبدلی بشنید و گفت: ختمش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان.

دریغا گردن طاعت نهادن

گرش همراه بودی دست دادن

به دیناری چو خر در گل بمانند

ور الحمدی بخواهی صد بخوانند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حکایت شمارهٔ ۷ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم