کوکبه گل رسید ای صنم گلعذار
جام طرب وقت گل بی می گلگون مدار
عیش صبوح آرزو میکندم مدتیست
با چو تو شیرین لبی خاصه بوقت بهار
چون ز می حسن تو مست خرابند خلق
از چه سبب نرگست می نرهد از خمار
بر ره دیوانگی نعره زنان شد دلم
تا تو بهم بر زدی سلسله مشکبار
درد دل ریش را من ز که جویم دوا
هم تو قراریش ده چون ز تو شد بیقرار
من ز لبت بوسه ئی خواهم و خواهی تو جان
زود بگیر و بیار تا کی ازین انتظار
دوش نسیم صبا ز ابن یمین یک غزل
تازه چو سلک گهر برد بنزدیک یار
گفت که در گوش گیر اینسخن دلپذیر
تا بودت گوشوار از گهر شاهوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و عشق در هنگام بهار است. شاعر از محبوب خود، که باBeautyاش دلها را مست کرده، میگوید و آرزو دارد که در این فصل لذت ببرد. او از عشق و انتظار بوسهای از لب محبوبش سخن میگوید و احساس میکند که دیگران نیز از زیبایی محبوبش مجنون شدهاند. در انتها، شاعر به نسیم صبا اشاره میکند که پیامی دلپذیر برای او آورده و از زیبایی جواهرات نیز سخن میگوید. این شعر به حس زیبایی، عشق و اشتیاق اشاره دارد که در فصل بهار به اوج میرسد.
هوش مصنوعی: بیا ای زیبای گلگونه، زمان جشن و شادمانی فرارسیده است. در این وقت که گلها شکفتهاند، از می خوشرنگ غافل نباش.
هوش مصنوعی: مدتی است که آرزوی شادی و لذت را دارم، به ویژه در این روزهای بهاری، با شخصی چون تو که لبانی شیرین دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که مردم از خوشی و زیبایی تو سرمست و شاداب هستند، چرا گل نرگس از سرمستی و نشئگی بیزار است؟
هوش مصنوعی: دل من در مسیر دیوانگی فریاد میزند تا تو رشتهی عطر خوشبوی خود را به هم بپیچی.
هوش مصنوعی: من در جستجوی درمان درد دل خود هستم و نمیدانم از که کمک بگیرم. تو خود آرامشی برای من باش، زیرا من به خاطر تو بیقرار و ناآرام شدهام.
هوش مصنوعی: من فقط یک بوسه از لبهای تو میخواهم و تو هم جان خود را زودتر بگیر و بیاور. تا کی باید در انتظار بمانم؟
هوش مصنوعی: دیشب نسیم صبحگاهی یک غزل زیبا از ابن یمین را به دوست محبوبم رساند.
هوش مصنوعی: گفت که این سخن شیرین را در گوش داشته باش، تا زمانی که گوشوارهات از مرواریدهای شاهانه بسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.