گنجور

 
ابن یمین

ای پسر همنشین اگر خواهی

همنشینی طلب ز خود بهتر

ز آنکه در نفس همدم از همدم

نقش پیدا شود بخیر و بشر

مثل اخکر که با همه گرمی

سرد گردد بوصل خاکستر

ورچه باشد فسرده طبع انگشت

چون بآتش رسد شود اخگر

گر تو خواهی که نیکنام شوی

دور باش از بدان عزیز پدر

وینسخن را که گفت ابن یمین

در صلاح و فساد آن بنگر

گر پسندیده نایدت مشنو

ور پسند آیدت از آن مگذر