گنجور

 
سعدی

متقلب درون جامه ناز

چه خبر دارد از شبان دراز

عاقل انجام عشق می‌بیند

تا هم اول نمی‌کند آغاز

جهد کردم که دل به کس ندهم

چه توان کرد با دو دیده باز

زینهار از بلای تیر نظر

که چو رفت از کمان نیاید باز

مگر از شوخی تذروان بود

که فرودوختند دیده باز

محتسب در قفای رندانست

غافل از صوفیان شاهدباز

پارسایی که خمر عشق چشید

خانه گو با معاشران پرداز

هر که را با گل آشنایی بود

گو برو با جفای خار بساز

سپرت می‌بباید افکندن

ای که دل می‌دهی به تیرانداز

هر چه بینی ز دوستان کرمست

گر اهانت کنند و گر اعزاز

دست مجنون و دامن لیلی

روی محمود و خاک پای ایاز

هیچ بلبل نداند این دستان

هیچ مطرب ندارد این آواز

هر متاعی ز معدنی خیزد

شکر از مصر و سعدی از شیراز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۳۱۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۱۱ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۱۳

هر متاعی ز معدنی خیزد

شکر از مصر و سعدی از شیراز

سیف فرغانی

کآفرین می‌کنند بر سخنت

شکر از مصر و سعدی از شیراز

سعدی

همین شعر » بیت ۱۳

هر متاعی ز معدنی خیزد

شکر از مصر و سعدی از شیراز

کمال خجندی

تا بیابد به چاشنی گیری

شکر از مصر و سعدی از شیراز

رودکی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه به آخر بمرد باید باز؟

هم به چنبر گذار خواهد بود

این رسن را، اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدت زی

[...]

فرخی سیستانی

سرو ساقی وماه رود نواز

پرده بر بسته در ره شهناز

زخمه رودزن نه پست ونه تیز

زلف ساقی نه کوته ونه دراز

مجلس خوب خسروانی وار

[...]

ابوالفضل بیهقی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه بآخر بمرد باید باز؟

هم بچنبر گذار خواهد بود

این رسن را اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدّت زی‌

[...]

ناصرخسرو

ای تو را آروزی نعمت و ناز

آز کرده عنان اسپ نیاز

عمرت از تو گریزد از پس آز

تو همی تاز در نشیب و فراز

بر در بخت بد فرود آید

[...]

مسعود سعد سلمان

چند گویی که نشنوندت راز

چند جویی که می نیابی باز

بد مکن خو که طبع گیرد خو

ناز کم کن که آز گردد ناز

از فراز آمدی سبک به نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه