گنجور

 
ابن یمین

شنیدم از سر منبر مذکری میگفت

رضای حق طلبی باش بر سر تسلیم

بطاعت آنکه تف آتش هوا ننشاند

کجا رسد بلب آب کوثر و تسنیم

خدای عزوجل از فرائضی که نهاد

غریم ماست که باید گذاشت حق غریم

اگر چه موعظتش عین حکمتست و لیک

همیدهد کرم ایزدی مرا تعلیم

که گویم ار کنم اندر ادای حق تقصیر

بود به پشتی آن کم غریم هست کریم

کدام معصیت ابن یمین تواند کرد

که بیش از آن نبود رحمت خدای رحیم