گنجور

 
ابن یمین

ز ابن یمین پیام برای باد صبحدم

نزد علاء دولت و دین آصف زمان

دستور دین پناه محمد که خلق را

بخشد بهر دمی چو مسیحا هزار جان

خلق جهان بطاعت او سر نهاده اند

هرگز کرا شدست مسلم چنین جهان

گو حق خدمت منت از یاد اگر شدست

ما را حقوق بر تو یادست همچنان

یکبارگی ز بنده فراموش کرده ئی

دانی که آید از تو سبکروحم این گران

ز آشفتگی طالعم این نیز هم یکیست

کافتاده ام ز حضرت عالیت بر کران

نارد کمال جاه تو نقصان بهیچ روی

گر یادت آید از من مهجور ناتوان