گنجور

 
ابن یمین

مرا گفتند جمعی مهربانان

چو دیدندم ز غم در اضطرابی

که خوش میباش کز دوران گیتی

عمارت باز یابد هر خرابی

کشیدم از جگر آهی و گفتم

بدان صاحبدلان نیکو جوابی

چه سود آنگه که ماهی مرده باشد

که باز آید به جوی رفته آبی