در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها صائب تبریزی مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۸ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴
صائب تبریزی (بیت ۱۱): این آن غزل سعدی است صائب که همیفرمود - میگویم و بعد از من گویند به دورانها
سعدی (بیت ۱۰): گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش - میگویم و بعد از من گویند به دورانها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶
صائب تبریزی (بیت ۱۱): صائب این آن غزل حضرت سعدی است که گفت - عشقبازی دگر و نفس پرستی دگرست
سعدی (بیت ۱): هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است - عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۸ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴
صائب تبریزی (بیت ۱۶): این آن غزل که سعدی و ملای روم گفت - موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست
سعدی (بیت ۲): بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند - موری نهای و ملک سلیمانت آرزوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۸ :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید
صائب تبریزی (بیت ۱۲): این آن غزل که سعدی شیراز گفته است - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
سعدی (بیت ۱۹): نابرده رنج گنج میسر نمیشود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳
صائب تبریزی (بیت ۱۵): این جواب آن غزل صائب که سعدی گفته است - گر بهار آید و گر باد خزان آسودهایم
سعدی (بیت ۱): ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم - گر بهار آید وگر باد خزان آسودهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۶ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷
صائب تبریزی (بیت ۹): این آن غزل سعدی شیراز که فرمود - خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم
سعدی (بیت ۱): خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۵:دَه دَر شود گشاده، شود بسته چون دَری - انگشت، تَرجُمانِ زبان است، لال را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آنجا که باد زهره ندارد خبر بری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:کس درنیامدهست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری
سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۹ - وله ایضا:یا ملوک الجمال رفقا باسری - یا صحاة ارحموا تقلب سکری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳:غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۵۶:به هر چه دست زنی، میتوان خمار شکست - زمین میکدهٔ ما به آب نزدیک است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۵۳:اگر ز اهل دلی، فیض آسمان از توست - که شیشه هر چه کند جمع، بهر پیمانه است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۰۸:درین بساط، به جز شربت شهادت نیست - میی که تلخی مرگ از گلو تواند شست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۹:همان زمانکه فلک تیغ بر میان تو بست - گرفت صبح سر آفتاب را به دو دست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابیبکر طاب ثراه:وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲:چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بیاختلاف روزی هست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳:علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:توانم آنکه نیازارم اندرون کسی - حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست - خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:به آستین ملالی که بر من افشانی - طمع مدار که از دامنت بدارم دست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۷۵:مرا ز پیر خرابات نکتهای یادست - که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۶:مرا ز پیر خرابات این سخن یادست - که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۷:مرا ز پیر خرابات نکته ای یادست - که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱۸:زبان شانه درازست بر سر عالم - به این که خدمت زلف تو حق شمشادست
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت:هر آن نصیبه که پیش از وجود ننهادست - هر آن که در طلبش سعی میکند بادست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵۳:از کوچهای که آن گل بی خار بگذرد - موج لطافت از سر دیوار بگذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۶:از کوچه ای که آن گل بی خار بگذرد - موج لطافت از سر دیوار بگذرد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد - صد کاروان عالم اسرار بگذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵۶:بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد - اگر بهار به این آب و تاب میگذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۶:به گرد تربت روشندلان دلیر مگرد - که ابر، سینه خورشید را نسازد سرد
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۱:غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد - ازو درست نیاید غم غریبان خورد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱:مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد - که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخورد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۵:بر جبههاش غبار خجالت نشسته باد! - سیلی که بر خرابه من ترکتاز کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۶۷:شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود - تا مرغ پر شکستهٔ ما فکر بال کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۳۰:با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند - منصور را ببین که چه از دار میکشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۹۸:یک دل، حواس جمع مرا تار و مار کرد - زلف شکسته تو به صد دل چه میکند؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۵:محراب صبح گوشهٔ ابرو بلند کرد - ساقی مهل نماز صراحی قضا شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۳۹:میخوردن مدام مرا بیدماغ کرد - عادت به هر دوا که کنی بیاثر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۶۳:دور نشاط زود به انجام میرسد - می چون دو سال عمر کند، پیر میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۶۹:نتوان به آه لشکر غم را شکست داد - این ابر از نسیم پریشان نمیشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۰۷:احوال من مپرس، که با صد هزار درد - میبایدم به درد دل دیگران رسید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲۰:از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشید - دام پری شکار به روی هوا کشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۵:اول به ظالمان اثر ظلم می رسد - پیش از هدف همیشه کمان ناله می کند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲۹:گردنکشی مکن که ضعیفان به آه سرد - دیهیم نخوت از سر قیصر گرفته اند
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۲ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۱-۷۵]:ظالم برفت و قاعدۀ زشت از او بماند - عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۵۱:معاشران سبکسیر از جهان رفتند - بغیر آب روان هیچ کس به باغ نماند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲۱:در آن مقام که شاهی به هر گدا بخشند - چه دولتی است که مارا همان به ما بخشند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴۷:مرا همیشه دل از وصل یار می شکند - سبوی من به لب جویبار می شکند
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۷:حریف عمر به سر برده در فسوق و فجور - به وقت مرگ پشیمان همی خورد سوگند
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۴:نیافرید خدایت به خلق حاجتمند - به شکر نعمت حق در به روی خلق مبند
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:به کارهای گران مرد کاردیده فرست - که شیر شرزه در آرد به زیر خمّ کمند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۲۰:یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟ - این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۵:یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود؟ - این نه موجی است که از خاطر ساحل برود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۶:هرکه پوشد نظر از کام به منزل برود - دایم آواره بود هرکه پی دل برود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود - وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۷۱:ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش - میان بحر بلا در کنار مادر باش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲۳:رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟ - که من به پای نسیم سحر روم ازخویش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:دلی که دید که غایب شدهست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳:به شکر آنکه تو در خانهای و اهلت پیش - نظر دریغ مدار از مسافر درویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۸۴:گرانی میکند بر خاطرش یادم، نمیدانم - که با این ناتوانی چون توانم رفت از یادش؟!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷۷:مکن با ارتکاب جرم اظهار پشیمانی - چه لازم با دروغ آمیختن آلوده دامانی؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷۸:کرامت کن مرا ای ابر رحمت چشم گریانی - که از هر خنده بر دل می رسد زخم نمایانی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۷۶:دل هر کس که از خورشید ایمان گشت نورانی - بود از اشک دایم کار چشمش سبحه گردانی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۴۷:دل هر کس که از خورشید ایمان گشت نورانی - بود از اشک دایم کار چشمش سبحه گردانی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۰:عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی - که گلها میتوان چید از بهار غنچه پیشانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی - و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴:ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی - مکافات بدی کردن، نمیگویم تو خود دانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۸:خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی - نه چون کارت به جان آید خدا از جان و دل خوانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۹:گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی - چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۱:کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش - تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۲:کاش میدیدی به چشم عاشقان رخسار خویش - تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۳:برگ عیش من بود رنگینی افکار خویش - از تماشای بهشتم فارغ از گلزار خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۴:زیر یک پیراهن از یکرنگیم با یار خویش - بوی یوسف میکشم از چشم چون دستار خویش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش - ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۶:یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش - ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۹:کجاست نیستی جاودان، که بیزارم - ازان حیات که گردد به سال و ماه تمام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۴:همان به خاک برابر چو نور خورشیدم - اگرچه از همه آفاق بر سر آمدهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۰:چه نسبت است به مژگان مرا نمیدانم - که پیش چشمم و از پیش چشمها دورم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۶:در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم - که غنچه شد گل پرواز در پر و بالم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۱:درین ریاض من آن شبنم گرانجانم - که در خزان به شکر خواب نو بهار روم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۲:شود جهان لب پرخندهای، اگر مردم - کنند دست یکی در گره گشایی هم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۸:وفا و مردمی از روزگار دارم چشم - ببین ز سادهدلیها چه از که میجویم
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه ابن سلغر:خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم - بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۸:عالم بیخبری بود بهشت آبادم - تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۳:عالم بیخبری بود بهشت آبادم - تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۴:بیخودی داشت ز فکر دو جهان آزادم - تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:من از آن روز که در بند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۶:کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم - همچو مژگان بر در یک خانه پا افشردهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۸:در تلافی، میوهٔ شیرین به دامن میدهیم - همچو نخل پرثمر، سنگی که بر سر میخوریم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم - بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۷:جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون - خنده در هنگامهٔ ماتم نمیباید زدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۰:دامن فانوس آن وسعت ندارد، ور نه من - گریهها دارم چو شمع انجمن در آستین
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸۶:با لب او کار دندان می کند سین سخن - زین سبب کم حرف افتاده است آن شیرین دهن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸۷:شد ز پیری ها مرا گوش گران مهر دهن - چون زبان آور شوم چون بسته شد راه سخن؟
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۵:گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۴:خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن - به روی سبزه و گل همچو آب غلتیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲۲:مرا که دست به خواب است وقت گل چیدن - چه دل گشایدم از گرد باغ گردیدن؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲۳:زکات صحت جسم است خسته پرسیدن - نگاهبانی عمرست پیش پا دیدن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲۴:خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن - به روی سبزه و گل همچو آب غلطیدن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵:میان باغ حرام است بی تو گردیدن - که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۳:دل نبندند عزیزان جهان در وطنی - که به یوسف ندهد وقت سفر پیرهنی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۲۹:دل نبندند عزیزان جهان در وطنی - که به یوسف ندهد وقت سفر پیرهنی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی - یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایتِ شمارهٔ ۴۲:لافِ سرپنجگی و دعویِ مَردی بگذار - عاجزِ نفسِ فرومایه چه مَردی چه زنی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را - کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:سر به گردون میدهم این آهِ پُر تأثیر را - میزنم آتش به سقف این خانهٔ دلگیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:وصفِ زلفِ یار عاجز میکند تقریر را - دوریِ این راه، کوته میکند شبگیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:مُهرِ خاموشی کند کوتهزبان تقریر را - این سپر دندانه میسازد دمِ شمشیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:خوب دارد زاهدِ شیاد، داروگیر را - دامِ دردانه است پنهان سبحهٔ تزویر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲:چرخ میداند عیار آه پرتأثیر را - میتوان در زخم دیدن جوهر شمشیر را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را - جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:نوشِ این غمخانه در دنبال دارد نیش را - شکوهای از تلخکامی نیست دوراندیش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:از صفای دل نباشد حاصلی درویش را - نان به خون تر میشود صبحِ صداقتکیش را
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را - اختیار آن است کاو قسمت کند درویش را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:صرفِ بیکاری مگردان روزگارِ خویش را - پردهٔ رویِ توکّل ساز، کارِ خویش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵:تا نگیرم بوسه از لب گلعذار خویش را - نشکنم از چشمه کوثر خمار خویش را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:وه که گر من بازبینم روی یار خویش را - تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را - که نیل چشم زخم از عنبر ساراست دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱:ز سرسبزی حیات جاودان بخشد تماشا را - به آب زندگی پرورده اند آن سرو بالا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را - که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟ - محرک نیست حاجت، گرد سر گردیدن ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را - سفیدی جامه احرام باشد دیده ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:به خاموشی محیط معرفت کن جان گویا را - به جان بی نفس چون ماهیان کن سیر دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۴:به احسان همتم میکرد قارون اهل دنیا را - اگر میبود ممکن خرج کردن دخل بیجا را!
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا - به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶:چون می کهنه چه شد گر نبود جوش مرا؟ - شور صد بزم بود در لب خاموش مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۷:هوش نگذاشت به سر آن لب می نوش مرا - با چنان هوش ربایی چه کند هوش مرا؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا - سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱:وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را - که زر و سنگ تفاوت نکند میزان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲:تازه دارد دل من خار و خس مژگان را - این سفالی است که سیراب کند ریحان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:مژه مانع نشود اشک سبک جولان را - دامن بحر به فرمان نبود مرجان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴:میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را - چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را - چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:ای که انکار کنی عالم درویشان را - تو ندانی که چه سودا و سر است ایشان را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۳:چه می کنند حریفان عشق صهبا را؟ - که آتش از دل خویش است جوش دریا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴:فکنده ایم به امروز کار فردا را - ازین حیات چه آسودگی بود ما را؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵:چه نسبت است به گردنکشی مدارا را؟ - قدح خراج به گردن نهاد مینا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۰:(مده ز دست درین فصل جام صهبا را - که موج لاله به می شست روی صحرا را)
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:اگر تو فارغی از حال دوستان یارا - فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:شب فراق نخواهم دَواج دیبا را - که شب، دراز بُوَد خوابگاه تنها را
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳:سپاس دار خدای لطیف دانا را - که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است:سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست - که پیش اهل هنر منصبی بود ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۹:به کوی عشق مبر زاهد ریایی را - مکن به شهر بدآموز، روستایی را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:تفاوتی نکند قدر پادشایی را - که التفات کند کمترین گدایی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵:آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا - در زندگی به تنگی قبرست مبتلا
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:شکر و سپاس و منت و عزت خدای را - پروردگار خلق و خداوند کبریا
سعدی » گلستان » دیباچه:اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست - تا بر سرش بُوَد چو تویی سایهٔ خدا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹:می می کند خیال تنک ظرف آب را - ویرانه سیل می شمرد ماهتاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰:روی تو غنچه ساخت گل آفتاب را - در هم شکست کوکبه ماهتاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱:هر کس نکرده در گرو می کتاب را - نگرفته است از گل کاغذ گلاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۲:می سوزد آرزو دل پراضطراب را - بر سیخ می کشد رگ خامی کباب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۳:رخسار آتشین نپذیرد نقاب را - می سوزد آفتاب قیامت سحاب را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:گر ماه من برافکند از رخ نقاب را - برقع فروهلد به جمال آفتاب را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۳:از باده چون کند عرق آلود ماه را - در چشم آفتاب بسوزد نگاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:رویت ز هاله حلقه کند نام ماه را - دلسرد از آفتاب کند صبحگاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۵:طاعت کند سرشک ندامت گناه را - ریزش سفید می کند ابر سیاه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۶:رفتم ز راه دل خس و خار گناه را - کردم به آه همچو کف دست راه را
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:آن روی بین که حسن بپوشید ماه را - وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۸:از خلق خبر نیست ز خود بی خبران را - با قافله کاری نبود فرد روان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۹:استاد چه حاجت بود آن سرو روان را؟ - خط حاشیه دان می کند آن غنچه دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۸:بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را - گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹:بگذار شود زیر و زبر جسم گران را - تا چند عمارت کنی این گور روان را؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را - یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۸:آن کس که داد پیوند با کاه کهربا را - خواهد به هم رسانید جانهای آشنا را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۹:ز راستی نبود خجلتی گشاده جبین را - که نقش راست نسازد سیاه روی نگین را
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را - بیا مطالعه کن گو به نوبهار زمین را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۸:پیوسته خورد دل خون از بیغمی جانها - از خنده سوفارست دلگیری پیکانها
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:وقتی دل سودایی، میرفت به بستانها - بیخویشتنم کردی، بوی گل و ریحانها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۰:ز خط رحیم نشد حسن یار با احباب - به چشم آینه از توتیا نیامد آب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۱:زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب - عرق به روی تو جام شراب در مهتاب
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲:چنان ز ساده دلی ها رمیده ام ز کتاب - که بوی خون به مشامم رسید ز سرخی باب!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱:چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب - اشاره ای است که بر در زن از جهان خراب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب - هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:مَتیٰ حَلَلْتَ بِشیراز یا نَسیمَ الصُّبْح - خُذِ الْکِتابَ وَ بَلِّغْ سَلامیَ الْأَحْباب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۸:حفظ دولت در پریشان کردن سیم و زرست - مد احسان رشته شیرازه این دفترست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۹:نعمت الوان دنیا مایه دردسرست - خون فاسد در بدن آهن ربای نشترست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۰:عاشق پروانه مشرب را چه پروای سرست؟ - رشته این شمع بی پروا کمند صرصرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۱:در شب مهتاب می را آب و تاب دیگرست - باده و مهتاب با هم همچو شیر و شکرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۲:دل چنین زار و نزار از اختر بد گوهرست - شعله لاغر این چنین از چشم تنگ مجمرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۳:عشرت روی زمین در چرب نرمی مضمرست - رشته هموار را بالین و بستر گوهرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۴:روز ما با شب یکی زان آفتاب انورست - زنگ این آیینه از تردستی روشنگرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۰:شیوه چشم کبود از چشم ها دلکشترست - خانه چینی نما را آب و تاب دیگرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲:راحت مرگ فقیران ز اغنیا افزونترست - کفش تنگ از پا برون کردن حضور دیگرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳:نیست شاه آن کس که او را تاج گوهر بر سرست - هر که را سد رمق هست از جهان، اسکندرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴:صندل بی مغز عالم گرده دردسرست - نوش این محنت سرا آهن ربای نشترست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۵:آنچه ما را از شراب زندگی در ساغرست - خوردنش خون دل است و ماندنش دردسرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۸:عقل شرع باطن است و شرع عقل ظاهرست - هر که سرمی پیچد از فرمان ایشان کافرست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست - دوستدارش روزِ سختی دشمن زورآورست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۷:هر که چون بلبل درین گلشن اسیر رنگ و بوست - از بهار زندگانی بهره او گفتگوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست - صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:کس به چشمم در نمیآید که گویم مثل اوست - خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۲:شکوه ام آتش زبان گردیده است از خوی دوست - آه اگر آبی بر این آتش نریزد روی دوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۳:تیغ بر خورشید خواباند خم ابروی دوست - در کمند آرد صبا را زلف عنبر بوی دوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست - بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸:(عشق عالمسوز را با حسن و ایمان کار نیست - گردن ما در کمند سبحه و زنار نیست)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۹:توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نیست - راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۰:پاره های دل گران بر دیده خونبار نیست - جای در چشم است آن کس را که بر دل بار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۱:عشقبازی کار هر حلاج دعوی دار نیست - هر کمانی در خور طاق بلنددار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۲:افسر زرین سر آزاده را در کار نیست - نقش عیب کاسه چینی است چون مودار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۳:گر نمی جوشیم با می از سر انکار نیست - غفلت سرشار ما را باعثی در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۴:رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست - پیش ارباب کرم جرمی چو استغفار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۱۹:جز حریم دل کز آب و گل در او آثار نیست - رو به هر جانب که می آری به جز دیوار نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست - گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۶:غافلان را احتیاج باده گلرنگ نیست - خواب چون افتاد سنگین حاجت پاسنگ نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۷:روزی دل جز شکست از یار شوخ و شنگ نیست - قسمت دیوانه از طفلان به غیر از سنگ نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست - پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۶:نه خط از چهره آن آینه سیما برخاست - که درین آینه، جوهر به تماشا برخاست
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف بهار:علم دولت نوروز به صحرا برخاست - زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۰:عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است - زردی چهره خورشید ز درد طلب است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است - وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۴:در کف هر که بود ساغر می، خاتم ازوست - هر که در عالم آب است همه عالم ازوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۵:هر که از حمد تو خاموش نگردد دم ازوست - هر که در حلقه ذکر تو بود خاتم ازوست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست - عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۱:عشق را با دل صد پاره من کاری هست - در دل غنچه من خرده اسراری هست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۲:می حرام است در آن بزم که هشیاری هست - خواب تلخ است در آن خانه که بیماری هست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست - یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۵:چمن سبز فلک را چمن آرایی هست - زیر این زنگ، نهان آیینه سیمایی هست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست - وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۱:آیتی چون خط مشکین تو در قرآن نیست - نقطه چون خال تو در دایره امکان نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست - زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۴:یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست - نیست در مصر عزیزی که خریدار تو نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست - هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۴:در پریشان نظری غیر پریشانی نیست - عالمی امن تر از عالم حیرانی نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۴۱:عشق را چشم به سامان تن آسانی نیست - راحتی نیست که در جامه عریانی نیست
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست - مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۹:ناز بیماری ازان چشم گرانخواب گرفت - جوهر تیغ ازان موی میان تاب گرفت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹:دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت - غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۶:بنفشه پیش خطت قفل بر زبان انداخت - گهر ز شرم لبت سنگ در دهان انداخت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت - که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۳:حضور سوخته عشق در دل تنگ است - که آرمیده بود تا شرار در سنگ است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۴:گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است - سهیل سیب زنخدان شراب گلرنگ است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۱۹:شکسته رنگی من با طبیب در جنگ است - علاج دردسرم حسن صندلی رنگ است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟ - ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۰:سرود مجلس ما جوش مستی ازل است - بط شراب در اینجا خروس بی محل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱۵:مرا گشایش خاطر ز دامگاه بلاست - کمند وحدت من چارموجه دریاست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:اگر مراد تو ای دوست بیمرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است - گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶:جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست - که پیر خود نتواند ز گوشهای برخاست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۸:زمین ز جلوه قربانیان گلستان است - بریز خون صراحی که عید قربان است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۹:ز داغ، سینه پر تیر من گلستان است - ز چشم شیر، نیستان من چراغان است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۰:عنان نفس کشیدن جهاد مردان است - نفس شمرده زدن ذکر اهل عرفان است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۱:به غیر دل همه عالم سراب حرمان است - ز کعبه روی به هر سو کنی بیابان است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲۳:تبسمی که دهد یار ازان دهن جان است - میی که بوسه بر آن لب زد آب حیوان است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:هزار سختی اگر بر من آید آسان است - که دوستی و ارادت هزار چندان است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۵:کجا ز دایره عشق، حسن بیرون است؟ - سیاه خیمه لیلی ز آه مجنون است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۶:حذر کنید ز چشمی که آسمان گون است - که همچو سبزه شمشیر تشنه خون است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲۴:سخن بلند چو گردد به وحی مقرون است - اتاقه سر مصحف کلام موزون است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:ز من مپرس که در دست او دلت چون است - ازو بپرس که انگشتهاش در خون است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۷:ثبات دولت خوبی ز کوه تمکین است - حصار عافیت باغ، گوش سنگین است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۸:رکاب عزم تو در دست خواب سنگین است - وگرنه توسن فرصت همیشه در زین است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲۵:ز ناله ام در و بام قفس نگارین است - ز گریه ام چمن روزگار رنگین است
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:اگر تجارت بحر و سفینه میخواهی - سفینهای که در او بحرها بود این است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۶:خوشم به درد که در پرده شکیبایی است - بدم به داغ که آیینه دار رسوایی است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۷:بلای مردم آزاده، لاف یکتایی است - اگر به سرو شکستی رسد ز رعنایی است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۸:در آن مقام که حیرت دلیل دانایی است - نفس شمرده زدن نیز بادپیمایی است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:زهی رفیق که با چون تو سروبالایی است - که از خدای بر او نعمتی و آلایی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۱:ز عشق در اگر نور آشنایی هست - به زیر خاک هم امید روشنایی هست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹:بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست - بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴:ز زلف او دل عشاق را محابا نیست - کبوتران حرم را ز دام پروا نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۵:به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست - سیاه خیمه این دشت جز سویدا نیست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶:شهی که پاس رعیت نگاه میدارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:شهی که حفظ رعیّت نگاه میدارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۵:مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست - که زندگانی ده روزه زندگانی نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۶:میِ دوساله نشاطش کم از جوانی نیست - شرابِ کهنه کم از عمرِ جاودانی نیست
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - اندرز و نصیحت:خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست - پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۷:اگر بمُرد عَدو، جایِ شادمانی نیست - که زندگانیِ ما نیز جاودانی نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۰:دستی که ریزشی نکند شاخ بی برست - نخلی که میوه ای ندهد خشک بهترست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۱:در بحر شعر، خامشی از لاف بهترست - دست بلند، حجت عجز شناورست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۲:خال لب تو داغ دل آب کوثرست - پنهان تبسمت نمک شور محشرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۳:پرواز من به بال و پر تیغ و خنجرست - هر زخم، مرغ روح مرا بال دیگرست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۴:آن را که در وطن لب نانی میسرست - سی شب ز ماه عید سرایش منورست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸۵:سرچشمه نشاط دل پاک گوهرست - تا دل شکفته است، سخن تازه و ترست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است - وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۳:در چشمت ار حقیر بود صورت فقیر - کوته نظر مباش که در سنگ گوهرست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۱:آیینه را توجه خاطر به گلخن است - هر جا صفای قلب دهد روی، گلشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۲:احوال دل ز دیده خونبار روشن است - حال درون خانه نمایان ز روزن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶۰:نرمی حصار عافیت جان روشن است - از موم پشت آینه بر کوه آهن است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:امشب به راستی شب ما روز روشن است - عید وصال دوست علی رغم دشمن است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۶:در هر دلی که ریشه کند پیچ و تاب عشق - پیوسته همچو زلف، سرش در کنار اوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۷:ماری است نی که مهره دل بیقرار اوست - جاروب سینه ها نفس بی غبار اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳:یار من آن که لطف خداوند یار اوست - بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۰:شاهنشهی است عشق که عالم گدای اوست - برخاست هر که از سر عالم لوای اوست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:آن را که جای نیست همه شهر جای اوست - درویش هر کجا که شب آید سرای اوست
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:چون مرد درفتاد ز جای و مقامِ خویش - دیگر چه غم خورَد؟ همه آفاق جایِ اوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۵:رزق وسیع در قدم میهمان توست - هر کس که میهمان تو شد میزبان توست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:ای کآب زندگانی من در دهان توست - تیر هلاک ظاهر من در کمان توست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست - الحان بلبل از نفس دوستان توست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۸:آدم نه ای و روضه رضوانت آرزوست - خاتم نه ای و دست سلیمانت آرزوست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:از جان برون نیامده جانانت آرزوست - زنار نابریده و ایمانت آرزوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۶:چندین جمال هست نهان در جلال دوست - خوشتر ز گوشوار بود گوشمال دوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷:صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست - بر خوردن از درخت امید وصال دوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست - اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:آن به که چون منی نرسد در وصال دوست - تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۷:تا چند بشنوم ز رسولان پیام دوست - گه دل به نامه شاد کنم، گه به نام دوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست؟ - تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۸:باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟ - می بایدم گذشت ز تنگ دهان دوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:ای پیکِ پیخجسته که داری نشانِ دوست - با ما مگو بهجز سخنِ دلنشانِ دوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:تا دستها کمر نکنی بر میان دوست - بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۹:ما گرچه بسته ایم لب از گفتگوی دوست - آیینه دار راز نهان است روی دوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:شادی به روزگار گدایان کوی دوست - بر خاک ره نشسته به امید روی دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۰:چشمم به دستگیری لطف جیب نیست - نبضم رهین منت دست طبیب نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست - گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۴:ما را دماغ جنگ و سر کارزار نیست - ورنه دل دو نیم کم از ذوالفقار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۵:دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست - رحم است بر کسی که دلش برقرار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۷:ما را شکایت از سخن تلخ یار نیست - این گوشمال هیچ کم از گوشوار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۸:ما را کنار و بوس توقع ز یار نیست - دریای بی قراری ما را کنار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۹:در گریه بی رخت مژه را اختیار نیست - در رشته گسسته گهر را قرار نیست
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:هان تا سپر نیفکنی از حملهٔ فصیح - کاو را جز آن مبالغهٔ مستعار نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۱:صبح شکوفه چون کف سیل بهار رفت - خوش موسمی ز کیسه لیل و نهار رفت
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۲:خوش است زیرِ مُغیلان به راه بادیه خُفت - شبِ رَحیل ولی ترکِ جان بباید گفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۴:شیرازه جمعیت مستان خط جام است - آزاد بود هر که درین حلقه دام است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است - ای مجلسیان راه خرابات کدام است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲:ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت - گردون مطوق یکی از فاختگانت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت - مویی نفروشم به همه ملک جهانت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۱:می گلرنگ خونی رازست - لب ساغر خموش غمازست
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۶:گر سفیهی زبان دراز کند - که فلانی به فسق ممتازست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۲:ظلم فریادی از ضعیفان است - ناله برق در نیستان است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۳:عشق سلطان و عقل دهقان است - رزق دهقان ز عدل سلطان است
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۸:مرغِ بریان به چشمِ مَردمِ سیر - کمتر از برگِ تَرّه بر خوان است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۳:مرا از تیره بختی شکوه بیجاست - که عنبر نیل چشم زخم دریاست
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۷:به ذکرش هر چه بینی در خروش است - دلی داند در این معنی که گوش است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۳:همت ما را مکانی دیگرست - آسمان را آسمانی دیگرست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:منزل عشق از جهانی دیگر است - مرد عاشق را نشانی دیگر است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶:تا نافه زلف مجلس آراست - آهوی حواس، دشت پیماست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:بوی گل و بانگ مرغ برخاست - هنگام نشاط و روز صحراست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:خوش میرود این پسر که برخاست - سرویست چنین که میرود راست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۷:شد آب و هنوز در حجاب است - این آبله در دل حباب است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:آن ماه دو هفته در نقاب است - یا حوری دست در خضاب است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۵:حلقه آه مرا سپهر نگین است - گریه من روشناس روی زمین است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:بخت جوان دارد آن که با تو قرین است - پیر نگردد که در بهشت برین است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۴:بعد عمری گر وصال او میسر میشود - شرم پیش چشم من سد سکندر میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۵:زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر میشود - چون زمین افتاد قابل دانه گوهر میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۶:زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر میشود - چون زمین افتاد قابل دانه گوهر میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۷:سبزه زنگار در تیغ تو جوهر میشود - کف درین دریای گوهرخیز عنبر میشود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود - نقش او در چشم ما هر روز خوشتر میشود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۳:مرا از لاف نه عجز سخن کوته زبان دارد - زجوهر تیغ من بند خموشی بر زبان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۴:چه غم دیوانه ما از گزند آسمان دارد؟ - که نیل چشم زخم از جای سنگ کودکان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۵:من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد - کند در لامکان جولان و در هر دل مکان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۶:مرا نازک نهالی قصد جان ناتوان دارد - که تیغش جوهر از پیچ و خم موی میان دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:غلام آن سبکروحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۰:تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد - نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۸:مرا صد آه یکبار از دل صد چاک می خیزد - به قدر شق سیاهی از زبان خامه می ریزد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۹:غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد - به قدر شق سیاهی از زبان خامه می ریزد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۵۹:ز بس گفتار من از دل غبارآلود میخیزد - چو بردارم قلم خط غبار از کلک من ریزد!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۶۰:به تمکینی ز جای خویش آن طناز میخیزد - که میلرزد عرق بر چهرهاش اما نمیریزد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶:جوان سخت می باید که از شهوت بپرهیزد - که پیر سست رغبت را خود آلت بر نمیخیزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۳:خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد - خوشا چاکی که چون خرما به جیب استخوان باشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:سرِ جانان ندارد هر که او را خوفِ جان باشد - به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۱:نه هر بیرون که بپسندی درونش همچنان باشد - بسا حلوای صابونی که زهرش در میان باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲۱:دل یکرنگ در غمخانه دنیا نمیباشد - درین بستان گلی غیر از گل رعنا نمیباشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد - چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمیباشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۱:که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟ - کدامین دست را دیدی که دایم در حنا ماند؟
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در ستایش قاضی رکنالدین:بسا نفس خردمندان که در بند هوا ماند - در آن صورت که عشق آید خردمندی کجا ماند؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۵:نه چندان است شوق من که از دل بر زبان آید - چسان دریای بی پایان به جوی ناودان آید؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۶:کجا از هر مقلد کار ارباب بیان آید؟ - نیاید از ده انگشت آنچه تنها از زبان آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید - و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۹:گوشه گیری که لب نان حلالی دارد - سی شب از گردش ایام هلالی دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد - الحق آراسته خلقی و جمالی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۰:هر کف خاک ز احسان تو جانی دارد - هر حبابی ز محیط تو جهانی دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۲:از میان تیغ برآور که زمان میگذرد - وقت پیرایش گلزار جهان میگذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۳:کعبه از کوی تو لبیکزنان میگذرد - زمزم از خاک درت اشکفشان میگذرد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد - وان چه تیرست که در جوشن جان میگذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸۰:شد فنا هر که سر از تیغ شهادت وا زد - تر نشد هر که دلیرانه بر این دریا زد
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷ - سعدی از معشوق به ممدوح نمیپردازد:سخن عشق حرامست بر آن بیهده گوی - که چو ده بیت غزل گفت مدیح آغازد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳۰:اگر آن غمزه خونریز مصور میشد - آب آیینه چو شمشیر به جوهر میشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد - و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴۳:دل ازان دورتر افتاده که واصل باشد - یار وحشی تر ازان است که در دل باشد
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۱:سخن گفته دگر باز نیاید به دهن - اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱۰:نه همین اهل خرد آینه اسرارند - که ز خود بیخبران نیز خبرها دارند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:پیش رویت دگران صورت بر دیوارند - نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱۷:بد درونان که به همواری ظاهر سمرند - همه چون آب تنک، پرده سنگ خطرند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۸۲:اهل بازار ز زهاد به انصافترند - بیشتر دست و دهن آب کشان، پاک برند
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند - یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴۸:هرچه دریافت کلیم از نظر بینا بود - کف این بحر گهرخیز ید بیضا بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود - با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵۸:دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟ - ظرف دریوزه کند هرکه گدای تو بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود؟ - سر نه چیزیست که شایستهٔ پای تو بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۷:دل آگاه به هر شورشی از جا نرود - آب گوهر بسر از جوشش دریا نرود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:هر که مجموع نباشد به تماشا نرود - یار با یار سفرکرده به تنها نرود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰۵:دل عاشق تهی از اشک دمادم نشود - بحر چندان که زند جوش کرم کم نشود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود - هر براهیم به درگاه تو ادهم نشود
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵:گر خردمند از اوباش جفایی بیند - تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۱:گر هنرمند از اوباش جفایی بیند - تا دلِ خویش نیازارد و در هم نشود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱۷:بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید - با نفس سوختگی سرمه به آواز آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:کاروانی شکر از مصر به شیراز آید - اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۶:از لب خلق دم باد خزان میآید - بوی کافور ازین مردهدلان میآید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:آن نه عشق است که از دل به دهان میآید - وان نه عاشق که ز معشوق به جان میآید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۸:خوشا کسی که دل خود به چشم مست تو داد - ز سر گذشت و به دنبال این بلا افتاد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۹:بر آن سرم که بشویم ز دیده نقش سواد - چه فتنه ها که مرا زین شب سیاه نزاد!
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش:جهان بر آب نهادهست و زندگی بر باد - غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد
سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی:به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد - زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹:فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن - وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷:بر آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی - پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷۹:ز چهره تو نگه داغدار برگردد - نسیم، سوخته زین لاله زار برگردد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:کس این کند که ز یار و دیار برگردد - کند هرآینه چون روزگار برگردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۹:کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد - ببوس دیده او را که بر تو حق دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۵:درین ریاض کسی خوشه اش دو سر دارد - که غیر اشک دگر دانه ای نمی کارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:که میرود به شفاعت که دوست بازآرد - که عیش خلوت بی او کدورتی دارد
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵:همای بر همه مرغان از آن شرف دارد - که استخوان خورد و جانور نیازارد
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:به رنج و سعی کسی نعمتی به چنگ آرد - دگر کس آید و بیسعی و رنج بردارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲۵:که می تواند ازان چشم چشم بردارد؟ - که ریشه از صف مژگان به هر جگر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲۶:غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد؟ - ز سر گذشته چه پروای دردسر دارد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲۷:چه وسعت است که این بحر پرگهر دارد - که هر حباب در او عالم دگر دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:کس این کند که دل از یار خویش بردارد؟ - مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۵:ز خود گسسته چه پروای آن و این دارد؟ - به خود رسیده چه حاجت به همنشین دارد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۸:لبش به ظاهر اگر حرف شکرین دارد - ز خط سبز همان زهر در نگین دارد
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۸:تو خود جفا نکنی بیگناه بر بنده - وگر کنی سر تسلیم بر زمین دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۲:به خاک دیر جبینی که آشنا باشد - اگر به کعبه رود روی بر قفا باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۳:خوش است حس که در پرده حیا باشد - که بدنماست پریزاد خودنماباشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۶۱:مس وجود مرا درد کیمیا باشد - طلای بی غش من درد بی دوا باشد
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۳:هزار خویش که بیگانه از خدا باشد - فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۳:عَلیالصَّباح به رویِ تو هر که برخیزد - صباحِ روزِ سلامت بر او مَسا باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۵:زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد - کمند وحدت ما موجه خطر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۶:خوشا دلی که دراودرد را گذر باشد - خوشا سری که سزاوار دردسر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۷:مرا که سایه خم سایه کمر باشد - چه احتیاج به سرسایه دگر باشد
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۶۸:کسی به حمد و ثنای برادران عزیز - ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸۹:به زیر چرخ مقوس که جاودان ماند - کدام تیر شنیدی که در کمان ماند
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:کدام باغ به دیدار دوستان ماند - کسی بهشت نگوید به بوستان ماند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰۳:فسردگان که طلسم وجود نشکستند - ازین چه سود که چون کف به بحر پیوستند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند - جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱۵:سخنوران که درین بوستان نوا سازند - کباب یکدگر از شعله های آوازند
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - وله فی مدح اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند - که زیر بال همای بلندپروازند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۱:به صبر مشکل عالم تمام بگشاید - که این کلید به هر قفل راست می آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹۲:مرا به میکده هر کس که راه بنماید - در بهشت به رویش خدای بگشاید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:به حسن دلبر من هیچ در نمیباید - جز این دقیقه که با دوستان نمیپاید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمیآید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:مرو به خواب که خوابت ز چشم بِرباید - گرت مشاهدهٔ خویش در خیال آید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰:حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان:سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف - که بارگاه ملوک و صدور را شاید
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴:گمان مبر که جهان اعتماد را شاید - که بیعدم نبود هر چه در وجود آید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱۰:ز گل محافظت رنگ و بو نمیآید - به غیر لطف ز روی نکو نمیآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱۱:ز مغز پوچ برون آرزو نمیآید - که بوی باده برون از کدو نمیآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱۲:تردد از دل بیآرزو نمیآید - چو پای خفته ز من جستجو نمیآید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:تو را سَریست که با ما فرو نمیآید - مرا دلی که صبوری از او نمیآید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳۹:خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد - سرسبز طوطیی که به تنگ شکر فتاد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶:فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد - دودش به سر درآمد و از پای درفتاد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۸:آن راکه چشم مست تو بی اختیارکرد - آسوده اش ز پرسش روز شمار کرد
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید:فضل خدای را که تواند شمار کرد؟ - یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶۳:خرم کسی که قصر اقامت بنا نکرد - رفت از میان چو گل کمر خویش وا نکرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲۱:کی دیدمش که گریه سر حرف وا نکرد؟ - رنگ شکسته راز دلم برملا نکرد
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۶۴:دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود - دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰۲:مستانه سرو قامت او در خرام شد - طوق گلوی فاختگان خط جام شد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:امروز در فراق تو دیگر به شام شد - ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲۳:از همت بلند اثر در جهان نماند - یک سرو در سراسر این بوستان نماند
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲:بس نامور به زیر زمین دفن کردهاند - کز هستیش به رویِ زمین بر، نشان نماند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴۷:این آهوان که گردن دعوی کشیدهاند - خال بیاض گردن او را ندیدهاند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند - کآرام جان و انس دل و نور دیدهاند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۳:مخمور را نگاه تو سرشار میکند - بدمست را عتاب تو هشیار میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۴:از دور باش کی حذر اغیار میکند - گلچین کجا ملاحظه از خار میکند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:سرو بلند بین که چه رفتار میکند - وآن ماه محتشم که چه گفتار میکند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۷:اشکی که گوهرش ز نژاد جگر بود - هرقطره اش ستاره صبح اثر بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:از دست دوست هر چه ستانی شکر بود - وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۷:باآنکه در وجودِ طعام است عیشِ نفس - رنج آوَرَد طعام که بیش از قَدَر بوَد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴۰:آن راکه زخمی از دم شمشیر او بود - بی چشم زخم آب حیاتش به جو بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:ناچار هر که صاحب روی نکو بود - هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴۳:بیرون ز خود کسی که پی مدعا رود - بر پشت بام کعبه به کسب هوا رود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴۴:هر کس که در نماز به روی و ریا رود - بر پشت بام کعبه به کسب هوا رود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲:عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود - مجنون از آستانه لیلی کجا رود؟
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:بسیار سالها به سر خاک ما رود - کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۱:آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود - طوطی چو مغز پسته در شکر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۲:دل چون کمال یافت سخن مختصر شود - لب وا نمی کند چو صدف پر گهر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۳:از نور وحدت آن که دلش بهره ور شود - کی از هجوم ذره پریشان نظر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۴:پهلوی چرب، دشمن روشن گهر شود - ماه تمام، دنبه گداز از نظر شود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۳:در حفظ آن کسی که ز می بی خبر شود - هر برگ تاک، دست دعای دگر شود
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۴:گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود - مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۶:در هر دلی که ریشه غم زعفران شود - خندان چگونه از می چون ارغوان شود
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - تنبیه و موعظت:روزی که زیر خاک تن ما نهان شود - وانها که کردهایم یکایک عیان شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲۷:هر پرده که از چهره مقصود برافتاد - شد برق جهانسوز ومرا در جگر افتاد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد - از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶۹:رخسار جهانسوز تو بی پا و سرم کرد - نظاره زلف تو پریشان نظرم کرد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲:آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت - سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷۰:رخسار ترا خط نتوانست نهان کرد - بی پرده تر این آینه را آینه دان کرد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد - زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹۶:با کعبه پرستار ترا کار نباشد - آیینه ما روی به دیوار نباشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:آن به که نظر باشد و گفتار نباشد - تا مدعی اندر پس دیوار نباشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:جنگ از طرف دوست دلآزار نباشد - یاری که تحمل نکند یار نباشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱۶:آنها که نظرباز به نو خط پسرانند - بی چشم بداز جمله بالغ نظرانند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند - بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۱:تامنزل من بادیه بیخبری بود - هر موج سرابم به نظر بال پری بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱:یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود - کاو را به سر کشته هجران گذری بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۴:داغ از جگر سوختگان دیر برآید - خورشید ز مغرب به قیامت بدر آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۵:سرمست چو آن شاخ گل از باغ برآید - باغش چو نفس سوختگان بر اثر آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۶:آن خرمن گل چون ز در باغ درآید - سرو از لب جو چند قدم پیشتر آید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۷:خطی که ازان چهره روشن بدر آید - آهی است که سینه خورشید برآید
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:گر صبر کُنی ور نَکَنی مویِ بناگوش - این دولتِ ایّامِ نکویی به سر آید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹۰:به جای سبزه چو ایام زندگی بسر آید - زبان مار ز خاک سخن گزیده بر آید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:امیدوار چنانم که کار بسته برآید - وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴۰:خوش آن که به گوشه ای نشیند - مردم چه که خویش را نبیند
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:رحمت صفت خدای باقیست - و آن را که خدای برگزیند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴۴:مورنه ای پیش قند تنگ میان را ببند - خاک قناعت بمال بر لب وشکر بخند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:روز برآمد بلند ای پسر هوشمند - گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۲:پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار - در سواری می رسد فیض نگین نامدار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۳:آب گوهر از تهی چشمان نمی شوید غبار - نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۴:برد دستم رابیاض گردن جانان ز کار - دست را سازد بیاض خوش قلم بی اختیار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۵:زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار - کزکجی بیش است عیب راستی در تیرمار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۶:بیشتر گردد دل نازک ز غمخواران فگار - وای بر چشمی که از دستش بود بیماردار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۷:مردمک را سیر کن در حلقه چشم نگار - گر ندیدی درمیان جرگه آهوی تتار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۸:پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟ - یا شده است از ناف آهوی ختن مشک آشکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۹:می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار - چشم بندی می کند در بردن دل این غبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع):این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار - نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مرثیه شاه صفی:پادشاهی و جوانی سد راه او نشد - کرد چون ادهم ز ملک عالم فانی کنار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح شاه عباس دوم:ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار - صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در شکست یافتن داراشکوه از قلعه داران ایرانی قندهار:شکر کز اقبال روزافزون شاه تاجدار - آفتاب فتح طالع شد ز برج قندهار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در موعظه و تخلص به مدح نبی اکرم (ص):تا نگردیده است خورشید قیامت آشکار - مشت آبی زن به روی خود ز چشم اشکبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۶:از نمدپوشان زبان طعن را کوتاه دار - کز نمد سالم نمی آید برون دندان مار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۷:گل گلاب از هرزه خندی شد درین نیلی حصار - خنده بیجاست برق گریه بی اختیار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۸:شد فزون در دور خط کیفیت لبهای یار - نشائه می بخشد دو بالا، می چو گردد پشت دار
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار - راستی باید به بازی صرف کردم روزگار
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج - صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۳:شد خرابات مغان از توبه ام زیر و زبر - می زند باد مخالف بحر را بر یکدگر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۴:ای بر روی تو از آینه گل صافتر - فتنه روی زمین زلف تو را در زیر سر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۵:ترک من کزپسته اش بی خواست می ریزد شکر - چشم تنگی دارد از بادام کوهی تلختر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹۶:بوسه ای در کار من کن زان لب همچون شکر - تا به چشم شاه شیرین باشی ای صوفی پسر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح شاه عباس دوم:کرد میزان حساب آماده بهر خاکیان - از شب و روز مساوی میر عدل نوبهار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۱۸:تیشه من چون زند دامان جرائت بر کمر - هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:آفتاب است آن پریرخ؟ یا ملائک؟ یا بشر؟ - قامت است آن؟ یا قیامت؟ یا الف؟ یا نیشکر؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵۹:نیست بی خار درین بادیه یک آبله وار - پای فرسوده چه گل چیند ازین نشترزار؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶۰:باد دستانه مکن خرج نفس رازنهار - که برآردنفسی رازجگر صبح دوبار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸۰:گشاده رویی من برد دست خصم از کار - شراب شیشه شکن در پیاله شد هموار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح شاه صفی:نشست گل به سریر چمن سلیمان وار - گشود چون پریان بال، ابر گوهربار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۵۵:کریم سایل خود را غنی کند یکبار - دو بار لب نگشاید صدف به ابر بهار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۵۶:یکی هزار شود داغ در دل افگار - زمین سوخته، جان می دهد به تخم شرار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:کجا همی روَد این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:تو آن نهای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استادهام به استغفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹:برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور - قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹:نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار - امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۵:از انقلاب دهر نیفتم ز اعتبار - گرد یتیمی گهرم، چون شوم غبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰۶:درویش را ز خرقه صد پاره نیست عار - محضر به قدر مهر بود صاحب اعتبار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در تعمیر تربت پاک امیرالمؤمنین علی (ع) و آوردن نهری از فرات به نجف به فرمان شاه صفی:منت خدای را که به توفیق کردگار - از ناف کعبه چشمه زمزم شد آشکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در فتح قندهار و مدح شاه عباس دوم:صبح ظفر ز مطلع دولت شد آشکار - طی شد بساط ظلمت ازین نیلگون حصار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - درتهنیت ورود شاه عباس دوم از مازندران به اصفهان:منت خدای را که سلیمان روزگار - آمد به تخت سلطنت از سیر و از شکار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح نواب خواجه ابوالحسن تربتی پدر ظفرخان:اقبالمند آن که به تأیید کردگار - در زیر پا نظر کند از اوج اعتبار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۳:مطرباچنگ را بکش به کنار - رگ این خشک مغز رابفشار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵:عنکبوت ضعیف نتواند - که رود چون درندگان به شکار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸:هاونا گفتم از چه مینالی - وز چه فریاد میکنی هموار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰:هر که مشهور شد به بیادبی - دگر از وی امید خیر مدار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:هر که را، جامه پارسا، بینی - پارسا دان و نیکمرد انگار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲:عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم - که ندارم به طاعت استظهار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:گفتِ عالِم به گوشِ جان بشنو - ور نماند به گفتنش کردار
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نخورَد شیر، نیمخوردهٔ سگ - ور بمیرد به سختی اندر غار
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:خر که کمتر نهند بر وی بار - بیشک آسودهتر کند رفتار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۵:بلبلا! مژدهٔ بهار بیار - خبر ِ بد به بوم باز گذار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۸:اندک اندک به هم شود بسیار - دانه دانه است غله در انبار
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:ایستاده سفینه ای بر خشک - بحرهای روان در آن بسیار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۶:درآ به زمزمه ای مطرب غزال پرداز - که تازیانهٔ شوق است شعلهٔ آواز
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۷:دگر که را کنم از اهلِ درد محرمِ راز؟ - که رنگِ من به زبانِ شکسته شد غَمّاز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز:خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرمودهاست:شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:گروهی از سر بیمغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰۱:چه شد که یار خط آورد با صفاست هنوز - فروغ صبح بنا گوش دلگشاست هنوز
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۶:اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز - به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۳:خضر راه حقیقت است مجاز - مکن این در به روی خویش فراز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:ای به خلق از جهانیان ممتاز - چشم خلقی به روی خوب تو باز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:متقلب درون جامه ناز - چه خبر دارد از شبان دراز
سعدی » گلستان » دیباچه:گر کسی وصف او ز من پرسد - بیدل از بینشان چه گوید باز؟
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۸:آن که چون پسته دیدمش همه مغز - پوست بر پوست بود همچو پیاز
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:گر کسی وصف او ز من پرسد - بیدل از بینشان چه گوید باز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵۶:هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش - خواب شیرین پشه دارد درکمین بیدار باش
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۷:ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش - مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶۵:روشناسِ اهلِ مشرب چون درِ میخانه باش - آشناتر با می از خطِ لبِ پیمانه باش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶۶:در گلستان بلبل و در انجمن پروانه باش - هرکجا دامِ تماشایی که بینی دانه باش
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش - تکیه بر هستی مکن در نیستی مردانه باش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۷:گر نباشم من غبار آستانی گو مباش - دربهشت جاودان برگ خزانی گو مباش
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش - باز عالی همتم، زاغ آشیانی گو مباش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰۰:گر کنند از رشته جانها زه پیراهنش - از لطافت رنگ گرداند بیاض گردنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۷۴:سرمه یعقوب را مالیده گرد دامنش - دست برده است از ید بیضا بیاض گردنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۶۴:از ته دل نیست از همصحبتان رنجیدنش - می دهد یاد از پشیمانی به تمکین رفتنش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷:چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش - چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۸:شوختر می شود ازخواب گران، مژگانش - چون فلاخن که کند سنگ سبک جولانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۶:عمر گویی است سبک، قامت خم چوگانش - که به یک زخم برون می برد از میدانش
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:صاحبا، عمر عزیز است غنیمت دانش - گوی خیری که توانی ببر از میدانش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۸:دل به دنیا نگذرد خرد دوراندیش - نشود برق سبکسیر مقید به حشیش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش - کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش - من بیکار گرفتار هوای دل خویش
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:شاهد آنجا که روَد، حرمت و عزّت بیند - ور برانند به قهرش پدر و مادر و خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۵:به خون تپیدن خورشید پر مکرر شد - به یک کرشمه دیگر تمام کن کارش !
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۶:نشد ز سیلی خط چشم مست، هشیارش - دگر که می کند از خواب ناز بیدارش
سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ ابوبکر سعد بن زنگی:دل شکسته که مرهم نهد دگربارش؟ - یتیم خسته که از پای برکند خارش؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۷:چنین که گم شده در زلف پای تا به سرش - به پیچ و تاب توان یافتن مگر کمرش
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۴:خری که بینی و باری به گل درافتاده - به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۲:کسی که دیدن روی تو کرد حیرانش - به دیده آب نگردد ز مهر تابانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۳:مدار چشم مروت ز خضر و احسانش - که سر به مهر حباب است آب حیوانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۴:دلی که خانه زنبور شد ز پیکانش - شفای خستهدلان است شیره جانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۵:چنان ز دل گذرد صاف تیر مژگانش - که گرد سرمه نریزد ز طرف دامانش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۶:که راست تاب شکرخندههای پنهانش ؟ - که شور حشر بود گرده نمکدانش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:خوش است درد که باشد امید درمانش - دراز نیست بیابان که هست پایانش
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نماند جانور از وحش و طَیْر و ماهی و مور - که بر فلک نشد از بیمرادی افغانش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۷:رسیده است به جایی لطافت بدنش - که از نسیم شود داغدار یاسمنش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:رها نمیکند ایام در کنار منش - که داد خود بستانم به بوسه از دهنش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۸:جدا نمی شود از پیش لعل میگونش - چه بوسه گاه شناس است خال موزونش !
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۵:به آدمی نتوان گفت مانَد این حیوان - مگر دُراعه و دستار و نقشِ بیرونش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۴:میخانه ای است باغ که گلهاست ساغرش - ترکن دماغ جان ز می روح پرورش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۵:گردون که زهر می چکد از روی شکرش - خون نقابدار بود شیر مادرش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۶:از خط نگشته سبز لب روح پرورش - ننشسته است گرد یتیمی به گوهرش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸۴:تیغی که غمزه تو کند سایه پرورش - ابریشم بریده شود زلف جوهرش
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹:پروردگار خلق خدایی به کس نداد - تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۱:از ترک مدعاست دل من به جای خویش - آسوده ام ز خاطر بی مدعای خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۲:از جا نمی روم چو سپند از نوای خویش - آتش زنم به محفل و باشم به جای خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۳:تا بی نشان کشم نفسی بر هوای خویش - چون گردباد محو کنم نقش پای خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۴:حسن توغافل است ز قدر و بهای خویش - آیینه راخبر نبود از صفای خویش
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش - با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹۵:ز موج لطف ،آن سیمین بنا گوش - مرا کرده است چون خط حلقه درگوش
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۴:بکوش امروز تا گندم بپاشی - که فردا بر جوی قادر نباشی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹۶:در جهان دل مبند و اسبابش - می جهد برق از ابر سنجابش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:هر که بی دوست میبرد خوابش - همچنان صبر هست و پایابش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹۷:هرکه بیند به چشم بیمارش - می شود درزمان پرستارش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:هر که نازک بود تن یارش - گو دل نازنین نگه دارش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴:هر که نامهربان بود یارش - واجب است احتمال آزارش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰۸:نه شبنم است چمن را به روی آتشناک - عرق زروی تو کرده است گل به دامن پاک
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۵:برات رزق ترا از زراعت ایزد پاک - به خط سبز نوشته است بر صحیفه خاک
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۲:کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش - وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۲۸:جهان فروز چنان گشت باده گلرنگ - که از شمار شرر می دهد خبر دل سنگ
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:مکن فراخرَوی در عمل، اگر خواهی - که وقتِ رفعِ تو، باشد مجالِ دشمن تنگ
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳۰:آمد بهار و شد در و دیوار لاله رنگ - از جوش لاله شیشه پرباده گشت سنگ
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۷:پیدا شود که مرد کدامست و زن کدام - در تنگنای حلقهٔ مردان به روز جنگ
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴۵:شکوه حسن فزون گردد از لباس جلال - شود دو آتشه رنگ بتان ز جامه آل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح شاه عباس دوم:هزار شکر که گوهر فروز جاه و جلال - به خانه شرف آمد به دولت و اقبال
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۸:جدا ز دولت وصلش به گریه ام مشغول - به سبحه است سر و کار عامل معزول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به همکرده از خُروج و دُخول
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷۶:عاشق صادق نمی دارد تمناهای خام - تخم انجم در زمین صبح می سوزد تمام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷۷:سعی کن در عزت سی پاره ماه صیام - کز فلک از بهر تعظیمش فرود آمد کلام
سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۲ - وله ایضا:انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام - اجلب الراحة والراح لقلب المستهام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵۶:عشق را در بند جسم از پیچ و تاب افکندهایم - خضر را در دام از موج سراب افکندهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵۷:روزگاری در رگ جان پیچ و تاب افکندهایم - تا ز روی شاهد معنی نقاب افکندهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵۸:ما ز روی آتشین او نقاب افکندهایم - بار اول ما بر این آتش کباب افکندهایم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم - سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶۱:ما به بوی گل ز قرب گلستان آسودهایم - از گزند خار و منع باغبان آسودهایم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳:ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم - گر بهار آید وگر باد خزان آسودهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸۱:حدیث تلخ ناصح کرد بیخود چون می نابم - زبان مار شد از مستی غفلت رگ خوابم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸۲:ز کوشش حاصلی غیر از غبار دل نمی یابم - به از افتادگی این راه را منزل نمی یابم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم - بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷۱:نه امروز ست سودای جنون را ریشه درجانم - به چوب گل ادب کردی معلم در دبستانم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم - قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸۳:قضا روزی که کرد از چار عنصر خشت بالینم - غبارآلود شد آیینه چشم جهانبینم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۲:کجا شور قیامت تلخ سازد خواب شیرینم؟ - که پای سیل میآید به سنگ از خواب سنگینم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم - به جز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸۵:فروغ مهر در پیشانی دیوار میبینم - صفای طلعت آیینه از زنگار میبینم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم - فراز سرو سیمینش گلی بر بار میبینم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲۵:طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم - خیر از خانه در بسته تمنا دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲۶:قطره بی سرو پایم دل دریا دارم - ذره خاکم و پیشانی صحرا دارم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:منم این بی تو که پروای تماشا دارم - کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳۳:چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟ - در سر افتاده چو خورشید هوای سفرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم - خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۰:به حرف تلخ ز لبهای یار خرسندم - چو طوطیان نبود چشم بر شکر خندم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷:شکست عهد مودت نگار دلبندم - برید مهر و وفا یار سست پیوندم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۳:به جرم این که متاع هنر بود بارم - یکی ز گرد کسادی خوران بازارم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:شب دراز به امید صبح بیدارم - مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:من آن نیام که دل از مهرِ دوست بردارم - و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۵:درین سفر که توکل شده است راهبرم - یکی است نسبت زنار و توشه با کمرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم - برفت در همه عالم به بی دلی خبرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم - گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳:مرا به صورت شاهد نظر حلال بود - که هرچه مینگرم شاهدست در نظرم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳۳:مرا که گفت که دست از عنان یار کشم - کشد رقیب رکاب و من انتظار کشم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟ - به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳۸:اگر چه نیک نیم در پناه نیکانم - عجب که تشنه بمانم، سفال ریحانم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳۹:بس است روی دلی مشت استخوان مرا - ز چشم شیر فتد برق در نیستانم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴۰:ز رعشه رفته برون دست و پا ز فرمانم - فتاده است تزلزل به چار ارکانم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مدح نواب ظفرخان:اگر چه از نفس گرم برق سوزانم - صدف چو واکند آغوش، ابر نیسانم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۲۱:شکار جذبه توفیق شد گریبانم - دگر چه خار تواند گرفت دامانم؟
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۰:یکی یهود و مسلمان نزاع میکردند - چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷۵:ز بوستان تو عشق بلند می گویم - چو شبنم از گل روی تو دست می شویم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷۶:چو خامه نیست ز من هر سخن که می گویم - که من به دست قضا این طریق می پویم
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم - که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱۸:از موج اشک، کام نهنگ است مسکنم - وز برق آه، دیده شیرست روزنم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:گر تیغ برکشد که محبان همیزنم - اول کسی که لاف محبت زند منم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲۲:آغاز خط مفارقت از یار میکنم - در نوبهار پشت به گلزار میکنم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:چون من به نفس خویشتن این کار میکنم - بر فعل دیگران به چه انکار میکنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۶:ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم - یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۷:از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم - از کثرت خار از گل بی خار گذشتیم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۷:از ناله نی راز دل عشق شنیدیم - زین کوچه به سر منزل مقصود رسیدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۲۸:چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم - ما پیر به روشندلی صبح ندیدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۷۰:ما همچو شرر تلخی غربت نکشیدیم - در نقطه آغاز به انجام رسیدیم
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - بازگردیدن پادشاه اسلام از سفر عراق:المنةلله که نمردیم و بدیدیم - دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹۲:چیست جان تا زیر تیغ یار نتوان باختن؟ - سهل باشد پیش آب زندگی جان باختن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹۳:فاش خواهد شد ز آهم عشق پنهان باختن - ز اضطراب شمع من گل می کند جان باختن
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن - با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲۰:اهل معنی گرچه خاموشند از تحسین من - غوطه در خون می زنند از معنی رنگین من
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من - آخرت رحمی نیاید بر دل مسکین من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶۱:مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین - دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در وصف کعبه و تخلص به مدح امیرالمؤمنین علی (ع):ای سواد عنبرین فامت سویدای زمین - مغز خاک از نهکت مشکین لباست خوشه چین
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنیعباس:آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۶۰:چند دندان تأمل به جگر افشردن؟ - چون صدف اشک فرو خوردن و گوهر کردن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:دست با سرو روان چون نرسد در گردن - چارهای نیست به جز دیدن و حسرت خوردن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۷۵:من و دزدیده در آن چاک گریبان دیدن - جلوه یوسفی از رخنه زندان دیدن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶:تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن - که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶۶:امروز رخ نشسته به خون جگر سخن - از صلب خامه آمده با چشم تر سخن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲:طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن - با شهد میرود ز دهانت به در سخن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳۴:اشکی که از ندامت ریزند باده خواران - شیرازه نشاط است چون رشته های باران
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران - کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۱:گرچه شد از سرنوشت من نگارین پای تو - زیر پای خود ندید از سرکشی بالای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۲:از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟ - پیش یکدیگر نظربازند سر تا پای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۳:ای بهار آفرینش گرده سیمای تو - رشته جانها خس و خاشاک از دریای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۴:ای قیامت پیش خیز قامت رعنای تو - فتنه آخر زمان ته جرعه صهبای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۹:ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو - نخل رعنایی به بارآورده بالای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۹۳:بس که سرزد شکوه رزق از لب گویای تو - شد دل گندم دو نیم از بدگمانی های تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۸۰:ای قیامت نخل بند قامت رعنای تو - نخل رعنایی به بارآورده بالای تو
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:راستی گویم به سروی ماند این بالای تو - در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۸:روزی که پسته دید لب همچو قند او - شد خنده زهر در دهن نیم خند او
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:گفتم به عقل پای برآرم ز بند او - روی خلاص نیست به جهد از کمند او
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۲:مپسند پر ز داغ کنم از جفای تو - آن کیسه ها که دوخته ام بر وفای تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴۴:در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو - عالم پُر است از تو و خالی است جای تو
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش ملکه ترکان خاتون:ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو - واجب بر اهل مشرق و مغرب دعای تو
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۷:به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه - کند درازی شب عمر شمع را کوتاه
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:در بهشت گشادند در جهان ناگاه - خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:دو بامداد اگر آید کسی به خدمتِ شاه - سِیُم، هرآینه در وی کند به لطف نگاه
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۹۰:دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی - یا چو سر زد در زمان دهقان درودی کاشکی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰:عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی - یا چو بود اندر دلم کمتر فزودی کاشکی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴۷:نمی آییم چون یوسف به چشم هر خریداری - بحمدالله متاع ما ندارد روی بازاری
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۵:خضاب تازهای هردم به روی کار میآری - شدی پیر و همان دست از سیهکاری نمیداری
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۱:چو نفس آرام میگیرد چه در قصری چه در غاری - چو خواب آمد چه بر تختی چه در پایان دیواری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۷:نمی باید ترا مشاطه ای بهر خودآرایی - به صحرا می روی، از خانه آیینه می آیی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۸:ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی - الف را هیچ حرفی برنمی آرد ز رعنایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۹:شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی - میان عندلیبان دگر افتاده غوغایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۰:مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی - که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی - دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴:چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی - گواهی میدهد صورت بر اخلاقش به زیبایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی - که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۴:چهره را صیقلی از آتشِ می ساختهای - خبر از خویش نداری که چه پرداختهای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۳:سوز داغ دلم ای لاله تو نشناخته ای - ورقی چند به بازیچه سیه ساخته ای
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای - دشمن از دوست ندانسته و نشناختهای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱۷:نیست پروای بهارم، من و کنج قفسی - که برآرم به فراغت ز ته دل نفسی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۴۳:عیش فرش است در آن محفل روح افزایی - که فتد شیشه می جایی و ساقی جایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۴۴:باش در ذکر خدا دایم اگر جویایی - کاین براقی است که تا عرش ناستد جایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی - کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵۵:ز برگریز، دل بی قرار ازان داری - که غافلی ز بهاری که در خزان داری
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵۶:دگر چه شد که به عشاق سرگران بودی؟ - چو لاله حرف جگرسوز در دهان داری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹:حدیث یا شکر است آن که در دهان داری - دوم به لطف نگویم که در جهان داری
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۶۰:مآل تیغ زبان نیست غیر سربازی - به زیر تیغ کنی چند گردن افرازی؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی - کنند در قدمت عاشقان سراندازی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:امیدوارم اگر صد رهم بیندازی - که بار دیگرم از روی لطف بنوازی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:تو خود به صحبت امثال ما نپردازی - نظر به حال پریشان ما نیندازی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸:خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی - به دولت تو گنه میکند به انبازی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۸:خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی - به دولت تو گنه میکند به انبازی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۷۰:گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگی - دمید صبح و تو چون سبزه در ته سنگی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۴:چو حق معاینه دانی که می بباید داد - به لطف به که به جنگاوری به دلتنگی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۷۶:ز من مدار توقع سخن از انجمنی - که نیست باعث گفتار چشم خوش سخنی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی - من از تو روی نپیچم که مستحب منی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۵:قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه - به کفر یا به شکایت برآید از دهنی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۵:فکنده شور محبت مرا به صحرایی - که موج می زند از هر کنار دریایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۶:گرفته است مرا در میان تماشایی - که در خیال نیاورده هیچ بینایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۷:ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی - سفینه ای است که گردیده است دریایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی - که بامداد پگاهش تو روی بنمایی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - تنبیه و موعظت:دریغ روز جوانی و عهد برنایی - نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:شبی و شمعی و گویندهای و زیبایی - ندارم از همه عالم دگر تمنایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۳:امید عافیت آنگه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۶:ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید - به تجربت بزند بر محک دانایی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۸:امید عافیت آن گه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۸:نماند دشت جنون را رمیده آهویی - که پیش وحشت من ته نکرد زانویی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی - جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۴:ای زلف مشکبار تو از رحمت آیتی - وز لعل آبدار تو کوثر روایتی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۵:ای حسن خط ز مصحف روی تو آیتی - از خوبی تو قصه یوسف حکایتی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱:ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی - حق را به روزگار تو با ما عنایتی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲۶:صائب ز طول بیش بود عرض راه تو - از مستی این چنین که به هر سوی مایلی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:هر روز باد میبرد از بوستان گلی - مجروح میکند دل مسکین بلبلی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو:دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی - زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۳۵:دایم ستیزه با دلافگار میکنی - با لشکر شکسته چه پیکار میکنی؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۱:سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی - طوطی خموش به چو تو گفتار میکنی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۴۸:یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی - پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۲:درویش به جز بویِ طعامش نشنیدی - مرغ از پسِ نان خوردن او، ریزه نچیدی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۷:حیف است درین فصل دماغی نرسانی - چشمی ز گل و لاله چو شبنم نچرانی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است:بربود دلم در چمنی سرو روانی - زرین کمری، سیمبری، موی میانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۹:ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی - هر چند که بالغ شدی آخر نه تو آنی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۱:با زلف تو دم می زند از نافه گشایی - بی شرمی مشک است ز مادر بخطایی!
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸:مشتاق توام با همه جوری و جفایی - محبوب منی با همه جرمی و خطایی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۵:از دست کسی بستده هر روز عطایی - معذور بدارندش یک روز جفایی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۴:تا نیک ندانی که سخن عین صواب است - باید که به گفتن دهن از هم نگشایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۲:ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی - چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳:ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی - روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی - بیفایدهام پیش تو چون بیهده گویی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۳:خرابم کرده چشم نیم مستی - که دارد همچو مژگان پیشدستی
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۳:چو کردی با کلوخانداز پیکار - سرِ خود را به نادانی شکستی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۹:تجلی سنگ را نومید نگذاشت - مترس از دورباش لن ترانی
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:اگر خود هفت سُبْع از بر بخوانی - چو آشفتی الف ب ت ندانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷۱:مکن ای بی وفا ناآشنایی - در آتش سوخت گل از بی وفایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۰:محبت چون کند زورآزمایی - شکست آرد به قلب مومیایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۱:مرا چون نیست طالع ز آشنایی - همان بهتر که سازم با جدایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۶۱:محبت چون کند زورآزمایی - شکست آرد به قلب مومیایی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۶۲:مرا چون نیست طالع ز آشنایی - همان بهتر که سازم با جدایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت میفزایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴:خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵:طبیبی را حکایت کرد پیری - که میگردد سرم چون آسیایی
سعدی » گلستان » دیباچه:بمانَد سالها این نظم و ترتیب - ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۲:ورق تا نگردانده باد خزانی - غنیمت شمر نوبهار جوانی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:اگر لذت ترک لذت بدانی - دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹۵:دارد از خط گل رخسار تو فرمان خدایی - چون به فرمان خدا از همه کس دل نربایی؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۵:در حریمی که لب خود به شکرخنده گشایی - از لب بام کنند اهل هوس بوسه ربایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی - عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح شاه عباس دوم:زهی عذار تو آیینه دار حیرانی - عرق به روی تو واله چو چشم قربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:نگویم آب و گل است آن وجود روحانی - بدین کمال نباشد جمال انسانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱:مقابلت نکند با حجر به پیشانی - مگر کسی که تهور کند به نادانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۳:کرم به جای فروماندگان چو نتوانی - مروتست نه چندانکه خود فرومانی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:ز بخت، رویتُرُشکرده، پیشِ یارِ عزیز - مرو، که عیش بر او نیز تلخ گردانی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۹:ز قدر و شوکتِ سلطان نگشت چیزی کم - از التفات به مهمانسرایِ دهقانی
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:ندیدهای که چه سختی همیرسد به کسی - که از دهانش به در می کنند دندانی
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:توانگران را وقف است و نذر و مهمانی - زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح شاه عباس دوم:شد از بهار دل افروز، عالم امکان - به رنگ دولت صاحبقران عهد، جوان
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمسالدین حسین علکانی:تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان - به فضل و منت پروردگار عالمیان
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان - اگر تو باز برآری حدیث من به دهان
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - مطلع دوم:تو را که گفت که برقع برافکن ای فتان - که ماه روی تو ما را بسوخت چون کتان
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۹:به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان - سه کس برند رسول و غریب و بازرگان
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۹:هزار باره چراگاه خوشتر از میدان - ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در تهنیت جلوس مجدد شاه صفی بر تخت با نام شاه سلیمان:دگربار از جلوس شاه دوران - دو چندان شد نشاط اهل ایران
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:اگر گویندش اندر نار جاوید - بخواهی ماند با فرعون و هامان
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح نواب ظفرخان:زهی ز نرگس خوش سرمه آهوی مشکین - ز طاق بندی ابرو نگارخانه چین
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان:تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین - که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح نواب ظفرخان:زهی ز چین جبین آیه آیه سوره نور - ز خال تازه کن داغهای لاله طور
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:نظر دریغ مدار از من ای مه منظور - که مه دریغ نمیدارد از خلایق نور
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ابد - بمانْد نامِ بلندش به نیکویی مشهور
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲:در زیر بار مهره گل نیست دست ما - ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما - فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳:گر ز روی خود براندازی نقاب - پشت بر دیوار ماند آفتاب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:ماهرویا! روی خوب از من متاب - بیخطا کشتن چه میبینی صواب
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:غافلند از زندگی مستان خواب - زندگانی چیست مستی از شراب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵۹:امروز حسن خط به رخ او مسلم است - یاقوت از شکسته آن زلف، درهم است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۶۳:این شور در جهان نه از افلاک و انجم است - هر فتنه ای که هست (به) زیر سر خم است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:یارا بهشت صحبت یاران همدم است - دیدار یار نامتناسب جهنم است
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳:گفتم چه کردهام که نگاهم نمیکنی؟ - وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۷۴:در گلشن وجود ره بوالفضول نیست - برگ خزان رسیده او بی اصول نیست
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶:گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست - گر نامه رد کنند گناه رسول نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۲:گلی از عیش نچیدم که ملالی نرسید - خاری از پا نکشیدم که به چشمم نخلید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید - کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:یارب این نامهسِیَهکردهی بیفایدهعُمْر - همچُنان، از کَرَمَت بَر نگرفتهست امید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۵۳:ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد - گره به ناخن از ابروی باز نتوان کرد
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:به روی خود درِ طمّاع باز نتوان کرد - چو باز شد، به دُرُشتی فراز نتوان کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۰۳:آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود - در دیده رشته های نگه جوی خون شود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود - تا منتهای کار من از عشق چون شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۶:نه هر دل جای سودای تو باشد - دلی کز جا رود جای تو باشد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:اگر سروی به بالای تو باشد - نه چون بشن دلارای تو باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۷:هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود - هر که فرو خورد اشک مخزن گوهر شود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود - وینچه مرا در سرست عمر در این سر شود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۴:در دل است آن کس که از نادیدنش دیوانهایم - آن که ما را دربهدر دارد به او همخانهایم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم - با خرابات آشناییم از خرد بیگانهایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۲:زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی - به دور خط تو خورشید در سیه پوشی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۵۳:زهی نگاه تو با فتنه گرم همدوشی - به دور خط تو خورشید در سیه پوشی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵:اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی - به هتک پرده صاحب دلان همیکوشی
سعدی » گلستان » دیباچه:اگرچه پیش خردمند خامُشی ادب است - به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵۵:یعقوب از فروغ جمال تو چشم باخت - یوسف تمام پیرهن خود فتیله ساخت
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:مُنْعِم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست - هر جا که رفت خیمه زد و خوابگاه ساخت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۷۲:در چمن روزگار فال شکفتن خطاست - اره نخل حیات خنده دندان نماست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست - هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست - چارهٔ عشق احتمال شرط محبت وفاست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۳:هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست - بنده چه دعوی کند؟ حکم، خداوند راست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۵۳:رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت - بوی امیدواری می آید از دهانت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:خوش میروی به تنها، تنها فدای جانت - مدهوش میگذاری یاران مهربانت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۷۸:صبح وصل است و مرا حال چنین می گذرد - شب آدینه مستان به ازین می گذرد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:کیست آن ماه منور که چنین میگذرد - تشنه جان میدهد و ماء معین میگذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۱:در صیدگاه دنیا هر کس که هوش دارد - جز عبرت آنچه باشد صید حرم شمارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد - ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۹۷:توان به خامشی از عمر کام دل بردن - دراز می شود این رشته از گره خوردن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:چه خوش بود دو دلارام دست در گردن - به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۶ - از او بپرس!:کسی ملامتم از عشق روی او میکرد - که خیره چند شتابی به خون خود خوردن؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۰:از توست آنچه می دهی آن را به دیگران - از دیگری است هر چه گره می زنی بر آن
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۸ - در مدح و نصیحت:یارب تو هرچه بهتر و نیکوترش بده - این شهریار عادل و سالار سروران
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۵:نجست ناوک آهی درست از شستم - به غبغب هدفی آشنا نشد دستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۶۷:طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم - در سایه نخلی که نشاندم ننشستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:گو خلق بدانند که من عاشق و مستم - آوازه درست است که من توبه شکستم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۶:در علم ظاهری چه کنی عمر خود تباه؟ - دل را سفید کن، چه ورق می کنی سیاه؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه - وآن چشم آهوانه که چون میکند نگاه
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۲۶:به فریب کسی ز راه مرو - یوسف من، اگر برادر توست
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۹:سخن زید نشنوی بر عمرو - تا ندانی نخست باطن امر
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۱:همه دانند لشکر و میران - که جوانی نیاید از پیران
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:تا توانم دلت به دست آرم - ور بیازاری ام نیازارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۳:نفس در سینه باد خزان می سوخت نومیدی - چراغ گل اگر می بود در زیر پر بلبل
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:گرم بازآمدی محبوبِ سیماندامِ سنگیندل - گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گِل