گنجور

 
صائب تبریزی

ز سرنوشت قضا احتراز نتوان کرد

گره به ناخن از ابروی باز نتوان کرد

مرا ز عالم تکلیف عشق بیرون برد

چو دل به جای نباشد نماز نتوان کرد

اگر ز لوث ریا سجده گاه باید پاک

به غیر دامن مستان نماز نتوان کرد

 
 
 
سعدی

به روی خود در طماع باز نتوان کرد

چو باز شد به درشتی فراز نتوان کرد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

مرا مسخّر عقل مجاز نتوان کرد

که رند را به ستم توبه باز نتوان کرد

من آن نیاز کنم در شبی به می خوردن

که در نماز به عمر دراز نتوان کرد

کجا فسرده دلان را سماع ذوق دهد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه