گنجور

 
صائب تبریزی

هر کف خاک ز احسان تو جانی دارد

هر حبابی ز محیط تو جهانی دارد

هیچ قفلی به کلید دگری وا نشود

هر زبان گوشی و هر گوش زبانی دارد

خبر دوری راه از دگران می شنود

هر که چون بیخبری تخت روانی دارد

جگر ماست ولی نعمت هر جا داغی است

لاله از سفره ما سوخته نانی دارد

می تواند کسی از خار مغیلان گل چید

که ز هر آبله چشم نگرانی دارد

چشم بر روی مه عید گشاید هر شام

هر که از خوان قناعت لب نانی دارد

رخنه ملک محال است نگیرند شهان

می رسد رزق به هرکس که دهانی دارد

چرخ دل زنده ز همصحبتی خورشیدست

پیر هرگز نشود هرکه جوانی دارد

صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است

کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد

 
 
 
سعدی

آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد

نه دل من که دل خلق جهانی دارد

به تماشای درخت چمنش حاجت نیست

هر که در خانه چنو سرو روانی دارد

کافران از بت بی‌جان چه تمتع دارند

[...]

سیف فرغانی

اندرین شهر دلم سرو روانی دارد

که ز شکر سخن از پسته دهانی دارد

چون خرامد نکند هیچ نظر از چپ و راست

نیست آگه که بهر سو نگرانی دارد

گر بشب خواب کند زنده نباشد آن کس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
کمال خجندی

گرچه سرو چمن از آب روانی دارد

نتوان پیش قدت گفت که جانی دارد

به لب تشنه نشان می دهد از آب حیات

خاک راهی که ز پای تو نشانی دارد

عاشق ار قد نو خوانده به گمان سرو بهشت

[...]

حافظ

شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد

بندهٔ طلعتِ آن باش که آنی دارد

شیوهٔ حور و پری گرچه لطیف است ولی

خوبی آن است و لطافت که فُلانی دارد

چشمهٔ چشمِ مرا ای گلِ خندان دریاب

[...]

خیالی بخارایی

دل به رویت هوس صحبت جانی دارد

جان به فکر دهنت عیش نهانی دارد

دیده چون اشک اگر در طلبت بشتابد

بگذارش که به رویت نگرانی دارد

تا دلم مذهب خوبان سبک روح گرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه