گنجور

 
صائب تبریزی

نیست بی خار درین بادیه یک آبله وار

پای فرسوده چه گل چیند ازین نشترزار؟

رفرف موج درین بحر به ساحل نرسید

کشتی ما چه خیال است که آید به کنار

در گرانجان نکند پند و نصیحت تأثیر

پای خوابیده به فریاد نگردد بیدار

طاقت دست تهی نیست کهنسالان را

مشرق آتش سوزنده ازان گشت چنار

سر برون آورد گرد گریبان گهر

رهنوردی که کند رشته جان را هموار

تانگشته است دوتا قدبه عبادت کن راست

که محال است شود راست چو کج شددیوار

تا تو دامان تر خود نکنی خشک از آه

نیست ممکن، شود آیینه دل بی زنگار

چون به گرد تو چو پرگار نگردم،که شده است

نقطه خال تو از حلقه خط خوش پرگار

دل سودازده از باده نگردد خوشوقت

دانه چون سوخت برومند نگردد زبهار

چون مه بدر، هلالی شود از دیده شور

ساغر هر که درین میکده گردد سرشار

حرص را جمع زر وسیم نسازد خرسند

گنج بیرون نبرد پیچ و خم از طینت مار

باش سنجیده که هر چند بودراه درشت

می توان کرد به آهسته رویها هموار

در کمان قصد اقامت نکند صائب تیر

قد چو خم گشت دل از عمر سبکرو بردار

 
 
 
رودکی

گر شود بحر کف همت تو موج زنان

ور شود ابر سر رایت تو توفان بار

بر موالیت بپاشد همه در و گوهر

بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار

فرخی سیستانی

ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار

تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار

گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد

گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار

هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار

نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار

طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ

اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار

از زخم زلفش برگ سمنش غالیه پوش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
منوچهری

بوستانبانا امروز به بستان بده‌ای؟

زیر آن گلبن چون سبز عماری شده‌ای؟

آستین برزده‌ای دست به گل برزده‌ای؟

غنچه‌ای چند ازو تازه و تر بر چده‌ای؟

دسته‌ها بسته به شادی بر ما آمده‌ای؟

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
عبدالقادر گیلانی

هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار

ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار

دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند

من به سر بر سر کوی تو روم مجنون‌وار

سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه