ز مغز پوچ برون آرزو نمیآید
که بوی باده برون از کدو نمیآید
چرا ز پا ننشینند غافلان حریص
ز پای خفته اگر جستجو نمیآید
به غیر اشک که شوید ز دل غبار ملال
دگر ز هیچ کس این شستشو نمیآید
سری که داغ جنون برگرفت از خاکش
چو آفتاب به افسر فرونمیآید
فغان که شبنم ما با کمند جذبه مهر
برون ز دایره رنگ و بو نمیآید
صفای طلعت دل در گداز تن بسته است
ز آب آینه این شستشو نمیآید
سری که ره به گریبان فکر رنگین برد
به سیر گلشن جنت فرونمیآید
به غیر میْکشی از کارها دگر کاری
ز دست کوته من چون سبو نمیآید
فتاد راه کدام آفتاب رو به چمن
که رنگ رفته گلها به رو نمیآید
ز عجز نیست ز قحط سخنشناسان است
ز من چو طوطی اگر گفتگو نمیآید
بشوی دست ز جان در حریم عشق درآی
که کس به طوف حرم بیوضو نمیآید
ز آفتاب نظر آب دادهام صائب
به چشم من مه ناشسته رو نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ناتوانی انسان در دستیابی به آرزوها و احساسات عمیق است. شاعر تأکید میکند که نمیتوان از چیزهای پوچ و بیارزش به دستاوردهای واقعی دست یافت. او از بیحالی و عدم بصیرت انسانها سخن میگوید که حتی با تلاش نیز نمیتوانند به حقیقت و زیبایی دست یابند. در این شعر، مفهوم عشق و نیاز به پاکی و وضو برای ورود به حریم عشق نیز مورد اشاره قرار میگیرد. به طور کلی، شاعر به ضعفها و ناکامیهای بشر در جستجوی معانی عمیق و واقعی در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از چیزی که بیمحتوا و بیفایده است، نمیتوان امید به نتیجهای خوب داشت، همانطور که نمیتوان انتظار داشت بوی خوش شراب از کدو بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: چرا افرادی که بیخبر و طمعکار هستند به خواب نمیروند، در حالی که اگر تلاش نکنند، به چیزی دست نخواهند یافت؟
هوش مصنوعی: تنها اشک است که میتواند غم و اندوه را از دل پاک کند و هیچ کس دیگری نمیتواند این کار را انجام دهد.
هوش مصنوعی: سری که تحت تأثیر جنون قرار گرفته، مانند آفتابی است که هیچگاه به تاج خود بازنمیگردد.
هوش مصنوعی: آه که شبنم وجود ما با جاذبه عشق نمیتواند از دایره زیبایی و عطر خارج شود.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره و دل در دوران سختی و رنج پنهان شده است و هیچ شستشویی از آب آینه نمیتواند آن را نمایان کند.
هوش مصنوعی: هرکسی که به عمق تفکرات و ایدههای زیبا و جدید دست پیدا کند، دیگر نمیتواند به چیزهای ساده و معمولی بازگردد.
هوش مصنوعی: به جز عشق و می، از هیچ کار دیگری بر نمیآیم و به همین دلیل دستم را از انجام کارهای دیگر کوتاه میبینم، زیرا مانند سبویی، محدودیت دارم و نمیتوانم به کارهای دیگر بپردازم.
هوش مصنوعی: در کدام سمت از آفتاب باید برویم تا رنگ و زیبایی گلها که در چمن از بین رفته، دوباره به چشم بیاید؟
هوش مصنوعی: به خاطر کمبود سخنشناسان و نه به دلیل ناتوانی، من مانند طوطی قادر به گفتگو نیستم.
هوش مصنوعی: برای ورود به دنیای عشق، باید از آلودگیها خود را پاک کنی، زیرا هیچکس بدون آمادگی و پاکیزگی نمیتواند به این sanctuary وارد شود.
هوش مصنوعی: به خاطر نور آفتاب، به آب نگاه کردهام، اما در چشمانم، ماهی که هنوز شسته نشده، نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو را سریست که با ما فرو نمیآید
مرا دلی که صبوری از او نمیآید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمیآید
جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
[...]
ترا به صحبت ما سر فرو نمیآید
ز بنده شرم چه داری بگو نمیآید
به دور حسن تو بیرون عاشقی کاری
بیازمودهام از من نکو نمیآید
دلم به روی تو هرگز نمیکند نظری
[...]
تو را به کون و مکان سر فرو نمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید
اگر جهان همه حور بهشت خواهد بود
چه چاره چون به خیالم جز او نمی آید
وگر به روضه خلدم قصور عرضه کنند
[...]
ز گل محافظت رنگ و بو نمیآید
به غیر لطف ز روی نکو نمیآید
صفای حسن بتان از دل گداخته است
ز آب آینه این شستشو نمیآید
ز جنبش مژه آسوده است قربانی
[...]
چه رنجش است کزان تندخو نمیآید؟
کدام فتنه که از دست او نمیآید؟
به کینه جوی من ای آنکه محرم رازی
بگو بدی ز نکویان نکو نمیآید
ره نشاط من از شش جهت چنان بستند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.