آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود
وینچه مرا در سرست عمر در این سر شود
تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطلست
ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود
برق جمالی بجست خرمن خلقی بسوخت
زان همه آتش نگفت دود دلی برشود
ای نظر آفتاب هیچ زیان داردت
گر در و دیوار ما از تو منور شود
گر نگهی دوستوار بر طرف ما کنی
حقه همان کیمیاست وین مس ما زر شود
هوش خردمند را عشق به تاراج برد
من نشنیدم که باز صید کبوتر شود
گر تو چنین خوبروی بار دگر بگذری
سنت پرهیزگار دین قلندر شود
هر که به گِل دربماند تا بنگیرند دست
هر چه کند جهد بیش پای فروتر شود
چون متصور شود در دل ما نقش دوست
همچو بتش بشکنیم هر چه مصور شود
پرتو خورشید عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود
هر که به گوش قبول دفتر سعدی شنید
دفتر وعظش به گوش همچو دف تر شود



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات و آرزوهای عمیق خود اشاره میکند. او میگوید که دستیابی به عشق و معشوق ممکن است به تأخیر بیفتد و بدون عشق، تلاشها بیفایده است. شعلهی زیبایی معشوق تا جایی پیش میرود که حتی آتش عشق به دلها آسیب نمیزند. از نظر شاعر، اگر معشوق نگاهی به او کند، همه چیز به طلا تبدیل میشود. عشق و زیبایی عقل را ویران میکند و اگر معشوق دوباره با زیباییاش عبور کند، اندیشههای نیک را به چالش میکشد. افرادی که در خواستههای خود پافشاری میکنند، ممکن است از آنچه دارند، عقبنشینی کنند. شاعر معتقد است که عشق حقیقی همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد و زیباییها و آرزوها و حتی سخنانش هم بر دلها نشسته و اثرگذار است. در نهایت، او به سرنوشت کسانی که آوای کلامش را گوش دهند، اشاره میکند و میگوید که گرچه نصایح او مانند نواهای خوشایند است، اما ممکن است تأثیر زیادی نداشته باشد.
معنی: آن که او را آرزو میکنم، به آسانی به دست نمیآید برای تحقق این چیزی که در اندیشه من است، تمام عمرم صرف خواهد شد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: اگر تو از روی کرامت بازنگردی رفتن ما در پی تو سودی ندارد؛ حتی اگر به عنوان مثال پای سعی و تلاش ما در خواستاری تو به سر تبدیل گردد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: زیبایی مثل صاعقهای برخاست و خرمن صبر مردم را به آتش کشید؛ اما آن صاحبجمال واهمهای نداشت که از آن آتش آه دلها بر آسمان رود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: ای که نگاهت به آفتاب ماند، آیا اگر از پرتو نگاه تو در و دیوار وجود ما روشن و نورانی گردد، زیانی به تو خواهد رسید؟! - منبع: شرح غزلهای سعدی
حقّه: دُرج و قوطی، ظرف و آوند / کیمیا: ← ۴۸٫۱۰ / معنی: اگر نگاهی مهرآمیز و دوستانه به سوی ما بیفکنی حقّهٔ چشمانت همان کیمیاست و چیزی از آن کاسته نمیشود؛ ولی وجود ما که به مس میماند، به زر تبدیل میگردد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: عشق، هوش و خرد انسان را به یغما برد. من تاکنون نشنیدهام که کبوتر بتواند شاهین را صید کند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
قلندر: ← ۳۲٫۹ / معنی: اگر تو زیباروی بار دیگر عشوهکنان بخرامی، رسم پرهیز و خودداری پرهیزگار به روش قلندر تبدیل مییابد و عابد هم قلندر میشود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: هر کسی که در مشکلات و سختیها بماند و نتواند از آنها خارج شود، هر چه تلاش کند، گرفتارتر و زمینگیرتر خواهد شد.
معنی: وقتی که نقش دوست در دل ما تصویر شود هر چیز دیگر جز او را که در دل نقش بندد، مثل بت در هم خواهیم شکست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: عشق چونان خورشیدی بر هر چیز پرتو میافکند؛ اما سنگها همه مثل هم نیست و فقط برخی از آنها در اثر تابش خورشید عشق به گوهر تبدیل میگردد. / بیت اشاره است به این عقیده قدما که تابش خورشید سنگ را لعل و گوهر میکند که خواجه نصیرالدین طوسی در تنسوخ نامه ایلخانی از صفحه ۲۲ - ۱۶ بحث مبسوطی در این باره دارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: هر کس شعر سعدی را با گوش پذیرنده بشنود، کتاب پند و اندرز در گوشش مثل صدای ناهنجار دایرهای است که پوست آن را خیس کرده باشند. / دف: از خانواده آلات ضربی یا کوبهای است که به آن دایره نیز میگویند و اگر هنگام نواختن پوست دف تر باشد، صدای آن نامطبوع است؛ به همین سبب قبل از نواختن آن را حرارت میدهند. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از نظرت روی ما ماه منور شود
وز قدمت کوی ما معدن گوهر شود
بی مدد تو کجا نور دهد شب بماه
ور نه بروز آفتاب از تو منور شود
تا تو نخواهی کسی وصل تو نارد بدست
[...]
هر که نبرد آب خود چشمه کوثر شود
هر که فرو خورد اشک مخزن گوهر شود
هر که فشاند از جهان دست خود آسوده شد
خواب فراغت کند نخل چو بی بر شود
در همه عمر ار شبی وصل میسر شود
حیف ندارم گرم عمر بر این سر شود
هر که چو منصور رفت بر سر سودای حق
بر سر دارش چه باک گر زستم سر شود
آتش سینا بخواست کشته قبطی بسوخت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.