در هر دلی که ریشه غم زعفران شود
خندان چگونه از می چون ارغوان شود
از کوه غم شود دل افگار من سبک
بار گران به کشتی من بادبان شود
دریا شود ز گریه رحمت کنار من
از چشم هر که قطره اشکی روان شود
در تیغ زهر داده امید حیات هست
بیچاره آن که زخمی تیغ زبان شود
خود را به خاکبوس هدف بی نفس رسان
زان پیشتر که قد چو تیرت کمان شود
تا هست در رکاب ترا پای اقتدار
فرصت مده به نفس که مطلق عنان شود
از گرد سرمه آب ندارد در او صدا
گویا کسی به خاک صفاهان چسان شود
چون غنچه می شود نفس بلبلان گره
صائب اگر خموش درین گلستان شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق و تجربیات انسانی میگوید. شاعر به غم و اندوهی اشاره میکند که در دل انسانها ریشه دوانده و بر خنده و شادی تأثیر میگذارد. او از سنگینی بار غم صحبت میکند و بیان میکند که چگونه گریه و اشک میتواند همچون دریا به رحمت تبدیل شود. همچنین به زهر زبان و جراحات ناشی از آن اشاره کرده و از انسان میخواهد که خود را به خاک تسلیم کند قبل از آنکه در سختیها گرفتار شود. شاعر تأکید میکند که باید از قدرت و تواناییهای خود استفاده کنیم و به نفس خود اجازه ندهیم که ما را از مسیر درست دور کند. در نهایت، او به سکوت و تأمل در جملات زندگی و زیباییهای آن نیز میپردازد.
هوش مصنوعی: در هر قلبی که غم و اندوه مثل زعفران ریشهدار شده باشد، چگونه میتواند شادی را مانند رنگ ارغوانی مینوشد؟
هوش مصنوعی: دل غمگین من، همچون کوه سنگین و پراشوب است، اما بهواسطهی این احساس، بار سنگین را سبک میکند و میتواند با امید و تلاش، به سوی جلو برود، مثل بادبانی که کشتی را به حرکت درمیآورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از دلش اشکی بریزد، رحمت و مهر خدا بر من مانند دریا خواهد شد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در تحولات سخت زندگی، امید به زندگی وجود دارد، اما کسی که از زبان دیگران جراحت ببیند، در وضعیتی بسیار ناخوشایند قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: خود را به زمین هدفی برسان که بینفس است، پیش از آنکه قدت به مانند تیر در کمان خم شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قدرت و اقتدار تو در کنار توست، به نفس خود اجازه نده که باطل شود و کنترل را در دست گیرد.
هوش مصنوعی: هرگز صدایی از آب در گرد سرمه نمیشنوی، پس چگونه میشود که کسی در خاک صفا و آرامش اصفهان غرق نشود؟
هوش مصنوعی: زمانی که صدای بلبلان شبیه غنچهای بسته میشود، اگر صائب در این باغ گل سکوت کند، به نوعی نشان میدهد که گاه سکوت او نیز سخنها دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کردهایم یکایک عیان شود
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
[...]
هر زخم که خدنگ تو زیب نشان شود
چشمی دگر براه خدنگت عیان شود
یارم بخشم رفته اگر عمر رفته است
چندان نمی رود که ز چشمم نهان شود
واصل ز حرف چون و چرا بسته است لب
[...]
دیگر بهار شد که هوا گلفشان شود
دامن ز خون دیده پر از ارغوان شود
صد برگ شد ز فیض هوا هر گل زمین
سیر چمن نصیب همه دوستان شود!
چون سبزه، پاشکسته ی این باغ دلکشیم
[...]
چون خونم از دو دیده گریان روان شود
مژگان ز اشک شاخ گل ارغوان شود
روشن کند چراغ رخش نور آفتاب
روشن چو شمع محفل روحانیان شود
سربرنگیرم از ره کنعان به راه تو
[...]
روزی که آن پری ز نظرها نهان شود
شور جنون ز یکیک مردم عیان شود
عاشق رخت ببیند و نقد روان دهد
بیند بهشت خویش و روان زین جهان شود
بیش از اجل عجول به مرگ عاشقست از آنک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.