همت ما را مکانی دیگرست
آسمان را آسمانی دیگرست
لطف او در پرده دارد چشم را
مغز او را استخوانی دیگرست
گو اجل این جان رسمی را برد
زندگی ما را به جانی دیگرست
آه ازان قاتل که لوح کشتگان
بهر تیغ او فسانی دیگرست
در بساط آسمان راحت مجوی
این متاع کاروانی دیگرست
چند بتوان دید ماه عید را؟
نوبت ابرو کمانی دیگرست
حسن هر ساعت به رنگی می شود
شعله را هر دم زبانی دیگرست
باغبان را می توان با زر فریفت
شرم بلبل باغبانی دیگرست
در زمین خشک کشتی رانده ایم
همت ما بادبانی دیگرست
تیغ را از زلف جوهر ساده کرد
غمزه را تیغ زبانی دیگرست
حسن دایم بوالهوس پرور بود
خس برای شعله جانی دیگرست
چون کشد صائب ز دل گلبانگ عشق؟
مرغ ما از بوستانی دیگرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتگان خنجر تسلیم را
هر زمان از غیب جانی دیگرست
عقل کی داند که این رمز از کجاست
کین جماعت را زبانی دیگرست
جمله را شرح و بیانی دیگرست
زانک مرغان را زفانی دیگرست
هر گره را نردبانی دیگرست
هر روش را آسمانی دیگرست
منزل عشق از جهانی دیگر است
مرد عاشق را نشانی دیگر است
بر سر بازار سربازان عشق
زیر هر داری جوانی دیگر است
عقل میگوید که این رمز از کجاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.