گنجور

 
صائب تبریزی

فروغ مهر در پیشانی دیوار می‌بینم

صفای طلعت آیینه از زنگار می‌بینم

اگر در چاه، اگر در گوشه زندان بود یوسف

ز چشم دوربین من بر سر بازار می‌بینم

نمی‌گردد حجاب بینش من پرده ظاهر

که در سر هر چه هر کس دارد از دستار می‌بینم

فریب دانه نتواند مرا در دام آوردن

که از آغاز هر کار آخر آن کار می‌بینم

سرانجام دل سرگشته حیرانم چه خواهد شد

که من این نقطه را بسیار بی‌پرگار می‌بینم

تو کز اسرار وحدت غافلی اوراق برهم زدن

که من هر غنچه را گنجینه اسرار می‌بینم

ز چشم اهل غفلت موبه‌مو خواب پریشان را

دل شب‌ها به نور دیده بیدار می‌بینم

ز لوح دیده صائب شسته‌ام تا گرد خودبینی

به هر جانب که رو می‌آورم دیدار می‌بینم

کدامین شاخ گل صائب هوای گلستان دارد؟

که گل را در کمین رخنه دیوار می‌بینم

 
 
 
سعدی

منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم

فراز سرو سیمینش گلی بر بار می‌بینم

مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من

که بر هر شعبه‌ای مرغی شکرگفتار می‌بینم

مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت

[...]

سلمان ساوجی

همیشه نرگس مست تو را بیمار می‌بینم

ولی در عین بیماریش مردم‌دار می‌بینم

جهان می‌گردد از سودا، سیه بر چشم من هر دم

که چشم نازنینت را چنان بیمار می‌بینم

ز شربتخانه لطفت دوایی ده که با دردت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

به عشق چشم بیمارت دلم بیمار می‌بینم

ولی از نوش سیراب لبت تیمار می‌بینم

همیشه چشم سرمست تو را مخمور می‌یابم

ولی در عین سرمستی خوش و هشیار می‌بینم

لب لعلت چو می‌بوسم حدیثی بازمی‌گویم

[...]

اهلی شیرازی

بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بینم

تو گویی صورت یار از در و دیوار می بینم

جهانی عاشق رویش ولیکن رخ ز من تابد

که من در عین بیتابی درو بسیار می بینم

مگر درمان درد من شکیبایی کند ورنه

[...]

آشفتهٔ شیرازی

نپندارم که دیگر در جهان اغیار می‌بینم

که در آیینهٔ دل طلعت دلدار می‌بینم

ز شوق چشم مستانت بر قصد برهمن با شیخ

نه مست عشقم ار یک تن به جا هشیار می‌بینم

مکن خون در دل مسکین بده ساقی می رنگین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه