کس این کند که دل از یار خویش بردارد؟
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق؟
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
که از صفای درون با یکی نظر دارد
هَلاک ما به بیابان عشق خواهد بود
کجاست مرد که با ما سر سفر دارد؟
گر از مقابله شیر آید از عقب شمشیر
نه عاشقست که اندیشه از خطر دارد
و گر بهشت مُصَوَّر کنند عارف را
به غیر دوست نشاید که دیده بردارد
از آن متاع که در پای دوستان ریزند
مرا سریست؛ ندانم که او چه سر دارد
دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق
چرا نه بر سر و بر چشم ما گذر دارد؟
عوام عیب کنندم که عاشقی همه عمر
کدام عیب؟ که سعدی خود این هنر دارد
نظر به روی تو انداختن حرامش باد
که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خوانش خانم تهرانی نسب
بیت 8 مصرع اول دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق – دریغ با کسرۀ آخر خوانده شده (دریغِ پای)
# دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق – دریغ با کسرۀ آخر خوانده شده (دریغِ پای)
خوانش آقای لیله کوهی
بیت 2 مصرع اول که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق – «که» در اینجا کلمۀ استفهام است ولی به صورت حرف عطف خوانده شده
بیت 8 مصرع اول دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق – دریغ با کسرۀ آخر خوانده شده (دریغِ پای)
خوانش خانم عندلیب
لحن و استرس برخی ابیات از جمله بیت 3 و 8 ایراد دارد و در معنا تأثیر دارد.
بیت 8 مصرع اول دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق – دریغ با کسرۀ آخر خوانده شده (دریغِ پای)
بیت 8 مصرع دوم طوری خوانده شده که معنا برعکس شده
خوانش آقای قاسمی
بیت 8 مصرع اول دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق – دریغ با کسرۀ آخر خوانده شده (دریغِ پای)
نوع خوانش و لحن آن، روح غزل که احساس و عشق است را کاملا از بین می برد
خوانش خانم بازیان
بیت 8 مصرع اول دریغْ پای که بر خاک مینهد معشوق – دریغ با کسرۀ آخر خوانده شده (دریغِ پای)
خوانش خانم فقیهی کیا
بیت دوم مصرع اول باید استفهامی خوانده شود.
هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
[...]
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
[...]
خبر دهید مرا کآن پسر خبر دارد
که کار من زغمش روی در خطر دارد
خبر ندارم در عشق او ز کار جهان
ولی جهان ز من و کار من خبر دارد
همه فسانه عالم مرا فرامش گشت
[...]
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نشود سود دردمندی را
که زخم کاری تیغ تو بر جگر دارد
ز بیقراری زلفت قرار یافت دلم
[...]
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نبود سود دردمندی را
که زخم تیغ رقیب تو در جگر دارد
ز بی قراری زلفش قرار یافت دلم
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.