گنجور

 
صائب تبریزی

خوش آن که به گوشه ای نشیند

مردم چه که خویش را نبیند

چون بال شود وبال طاوس

نقشی که به مدعا نشیند

از وی چو ندید هیچ کس خیر

چون خواجه ز مال خیر بیند

غیر از انسان که وقت نعمت

از شکر کرانه می گزیند

بی سجده شکر هیچ مرغی

یک دانه ز خاک برنچیند

مشهور شود چو بیت معمور

صائب بیتی که برگزیند