آن روی بین که حسن بپوشید ماه را
وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را
من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست
بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را
گر صورتی چنین به قیامت برآورند
فاسق هزار عذر بگوید گناه را
یوسف شنیدهای که به چاهی اسیر ماند
این یوسفیست بر زنخ آورده چاه را
با دوستان خویش نگه میکند چنانک
سلطان نگه کند به تکبر سپاه را
در هر قدم که مینهد آن سرو راستین
حیف است اگر به دیده نروبند راه را
من صبر بیش از این نتوانم ز روی او
چند احتمال کوه توان بود کاه را؟
ای خفته، کآه سینهٔ بیدار نشنوی
عیبش مکن که درد دلی باشد آه را
سعدی حدیث مستی و فریاد عاشقی
دیگر مکن که عیب بود خانقاه را
دفتر ز شعر گفته بشوی و دگر مگوی
الا دعای دولت سلجوقشاه را
یارب دوام عمر دهش تا به قهر و لطف
بدخواه را جزا دهد و نیکخواه را
واندر گلوی دشمن دولت کند چو میخ
فراش او طناب در بارگاه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا تو بتاب کردی زلف سپاه را
در تو بماند چشم به خوبی سیاه را
ای رشک مهر و ماه تو گر نیک بنگری
در مهر و ماه طیره کنی مهر و ماه را
گر هیچ بایدت که شوی مشک بوی تو
[...]
خور گرچه نور بخشد هر ماه ماه را
روبد بدیده پیشش صد راه راه را
شاهان ز تاج و گاه، شرف یافتند و او
گه تاج را شرف دهد و گاه گاه را
گر گاه در پناه وی آید ظفر دهد
[...]
مویم سپید و نامه سیه ماند از گناه
جز عذر و توبه چاره ندانم گناه را
خواهم که عفو و رحمت و لطف تو ای خدا
در کار این سپید کند آن سیاه را
ای تخت را خجسته تر از تاج گاه را
وی ملک را فریضه تر از نور ماه را
ای نقش بند دولت بند قبای تو
فر همای داد به سربر کلاه را
روزی که بر نشینی تاج سفیده دم
[...]
آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را
جوید برای خفتن خود خوابگاه را
از عین اعتبار ببینم به گلرخت
زیرا قیاس نیست درازی راه را
ای سرفراز، تیغ اجل در قفا رسید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.