خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد
سرسبز طوطیی که به تنگ شکر فتاد
یاقوت را چو باده لعلی کند به جام
این آتشی که از تو مرا در جگرفتاد
امسال هم نداد به هم دست خط یار
مشق جنون ما به بهار دگر فتاد
سرگشتگی است حلقه در کعبه جوی را
بیچاره رهروی که پی راهبر فتاد
پشتم ز بار منت ساحل شکسته شد
آسوده کشتیی که به بحر خطرفتاد
دل نیست گوهری که نبندند در گره
زین نه صدف چگونه برون این گهرفتاد
چون قفل بی کلید دگر وا نمی شود
کاری که در گره ز نسیم سحر فتاد
پرگار نه سپهر کمر بسته من است
چون نقطه گرچه هستی من مختصر فتاد
روزی به دست کوته ودست دراز نیست
سرو از دراز دستی خود بی ثمر فتاد
از دیده یتیم نیفتاده است اشک
دنیا به خواریی که مرا از نظر فتاد
صائب وداع دین ودل وعقل وهوش کرد
هرکس ز بوی باده ما بیخبر فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردناک شاعر اشاره دارد. شاعر از احساسات ناشی از جدایی و عشق ناکام صحبت میکند. او به تصاویری شاعرانه از طوطی، یاقوت و آتش اشاره میکند که نمادهای زیبایی و درد هستند. همچنین به مشکلات و چالشهای زندگی و سرگشتگیهای وجودی اشاره میکند و بیان میکند که دل انسان مانند جواهرات گرانبهاست که در گرهها و دشواریها گیر میافتد. در نهایت، شاعر از بیخبری مردم از حال و روز او و از دود و دم عشق و مستی سخن میگوید. کلیت شعر نشاندهندهی احساس تنهایی و دشواریهای روحی شاعر است.
هوش مصنوعی: قلم بر لب آن دختر زیبا قرار گرفت، در حالی که طوطی سبزی که به خاطر شکر در تنگی افتاده بود، کنارش بود.
هوش مصنوعی: یاقوت را به شکلی شبیه به شراب سرخ در میآورد، این آتشی که از وجود تو در دل من شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: امسال هم نامهای از محبوب به دست نیاوردم و یادگار دیوانگی ما به بهار دیگری منتقل شد.
هوش مصنوعی: این شعر به حالت حیرانی و سرگشتگی یک مسافر اشاره دارد که در جستجوی راهی برای یافتن هدایت و مقصد خود، در دور کعبه در حال چرخش است. او به دلیل نبود راهنما و هدایت، به بیچارگی و سردرگمی دچار شده است.
هوش مصنوعی: بار سنگین انتظار و درد دل بر دوش من سنگینی میکند و حالا که به مقصد رسیدم، کشتیام که در طوفان و سختی به دریا افتاده بود، دیگر به آرامش رسیده است.
هوش مصنوعی: دل مانند گوهری نیست که در گرهای بسته شود؛ این طور نیست که صدفی بتواند این گوهر را پیدا کند و او را از چنگال این گره آزاد کند.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی به مشکلات و موانعی اشاره میشود که به راحتی حل نمیشوند. مانند قفلی که کلیدش گم شده و نمیتوان آن را باز کرد. همچنین، به تأثیرات کوچک و لطیف، مانند نسیم صبحگاهی، بر روی مسائلی اشاره میکند که در ابتدا به نظر شاید جزئی بیایند، اما میتوانند مشکلات بزرگتری به وجود آورند. در نهایت، این مفهوم را منتقل میکند که کارهای پیچیده و دشوار به سادگی قابل حل نیستند.
هوش مصنوعی: من در این دنیا مانند نقطهای هستم که در دایرهای به نام هستی قرار دارم. در حالی که همه چیز به دور من میچرخد، من خود را در محدودهای خاص و کوچک میبینم.
هوش مصنوعی: زندگی همیشه در دست ما نیست و موفقیت به راحتی به دست نمیآید. گاهی اوقات تلاشهای زیاد نتیجهای نمیدهد و مانند درخت بلندی که به خاطر دستهای بلندش به نتیجهای نمیرسد، ما نیز ممکن است به خاطر کوششهای بیحاصل به نتیجه دلخواه نرسیم.
هوش مصنوعی: اشک دنیا از چشم یتیم نیفتاده، بلکه به خاطر ذلت و خفتی است که مرا از نگاه دیگران دور کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از بوی باده بیخبر باشد، دین و دل و عقل و هوش خود را وداع کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد
دودش به سر درآمد و از پای درفتاد
مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد
فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد
رامین چو اختیار غم عشق ویس کرد
[...]
تا طیلسان ز تارک آن تاجور فتاد
از فرق شهسوار فلک تاج زر فتاد
کیوان و تیر و زهره و بهرام و مشتری
چون مهر و ماه افسر زرشان ز سر فتاد
اکلیل بر زمین زده از فرق فرقدین
[...]
در قتلگاه چون اسرا را گذر فتاد
بر نعش بی سر شهداشان نظر فتاد
از غم کشیده اند ز دل، آه آتشین
کزآهشان به خرمن هستی شرر فتاد
آن یک عذار خویش به پای پدر نهاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.