ناچار هر که صاحب روی نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
ای گل تو نیز شوخی بلبل معاف دار
کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود
نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی
بعد از هزار سال که خاکش سبو بود
پاکیزهروی در همه شهری بود ولیک
نه چون تو پاکدامن و پاکیزهخو بود
ای گوی حسن برده ز خوبان روزگار
مسکین کسی که در خم چوگان چو گو بود
مویی چنین دریغ نباشد گره زدن
بگذار تا کنار و برت مشکبو بود
پندارم آن که با تو ندارد تعلقی
نه آدمی که صورتی از سنگ و رو بود
من باری از تو برنتوانم گرفت چشم
گمکردهدل هرآینه در جستوجو بود
برمینیاید از دل تنگم نفس تمام
چون ناله کسی که به چاهی فرو بود
سعدی سپاس دار و جفا بین و دم مزن
کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت فردی خاص صحبت میکند که چشمها به او دوخته شدهاند. شاعر از گل و بلبل یاد میکند و از این که عشق و آرزو به او تعلق دارد. همچنین به پاکدامنی و نیکوخوئی این فرد اشاره میکند و میگوید که چه کسی میتواند نظیر او باشد. شاعر در نهایت به ناامیدی و جستجو برای یافتن عشق واقعی اشاره میکند و از سعدی میخواهد تا از خوبیها سخن بگوید و از بدیها دوری کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که چهرهای زیبا و دلنشین دارد، در هر مکانی که باشد، همه به او نگاه میکنند و توجهشان جلب میشود.
معنی: ای گل، تو هم بیپروایی بلبل را ندیده بگیر و بر او ببخشای؛ زیرا هر جا که رنگ و بویی وجود داشته باشد ناچار سخن از آن به میان میآید و شور و غوغای عاشقانه برپا میشود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: هر وجود پس از هزار سال که خاک او به کوزه تبدیل شده باشد، آرزو میکند که تو به بهانه آب نوشیدن از آن سبو لب بر لبش بگذاری! - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: در همه شهر، افرادی با روی زیبا و پاک دیده میشوند، اما هیچکس مانند تو نیست که هم پاکدامن باشد و هم از نظر اخلاقی پاکیزه.
هوش مصنوعی: ای مظهر زیبایی که از زیباروییهای روزگار ربودهای، بیچاره کسی که در میدان بازی، همچنان به دنبال توست.
معنی: آیا مایه تأسف نیست که گیسوانی چنین خوشبوی را گره بزنی؟! بگذار گیسوانت رها باشد تا سراپای وجودت مشکین گردد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
/ معنی: چنین میپندارم که هر کس به تو تعلق خاطری ندارد آدمی نیست؛ بلکه پیکری از سنگ و روی است که جانی ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: باری، من نمیتوانم از تو چشم بردارم؛ زیرا کسی که دل گم کرده و عاشق گشته است، بیتردید در جستجوی دل گمشده خویش خواهد بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: نفس عمیق من از دل پرغصهام خارج نمیشود، مانند ناله فردی که در چاهی گرفتار شده و به شدت در حال رنج و فشار است.
معنی: ای سعدی، از معشوق سپاسگزار باش جفای او را تحمل کن و چیزی مگوی؛ زیرا هر چیز که از زیبارویان به آدمی برسد خوش و نیکو خواهد بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر جمله شهر صورت و روی نکو بود
کو صورتی که این همه معنی درو بود
خرم دل بهشتی و خوش عالمی بهشت
گر در بهشت حور باین رنگ و بو بود
در سجده گاه بندگی تو چو آسمان
[...]
صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود
کارش نکو بود اگرش جست و جو بود
واعظ، مکن مبالغه، ترسم که زهد ما
در راه عشق شیوه سنگ و سبو بود
آبم ز سر گذشت و دمی دست و پا زدم
[...]
آن راکه زخمی از دم شمشیر او بود
بی چشم زخم آب حیاتش به جو بود
آسودگی به خواب نبیند تمام عمر
آن را که خار پیرهن از آرزو بود
هرکس زجود پیر خرابات آگه است
[...]
تنها نه ترک بچه من تندخو بود
این خوی تند لازم روی نکو بود
بلبل زدرد تست گل آگه فغان مکن
آن به که کار عاشق بی گفتگو بود
با رنج باد بیزن وجور شکرفروش
[...]
دل زخمدار و طره او مشکبو بود
ناسور اگر دلم کند از بوی او بود
تا درکنار من بنشیند سهی قدی
از چشمه های چشم کنارم چو جو بود
شیرین تر است در برم از شکر ار چه یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.