هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
تا منتهای کار من از عشق چون شود
دل بر قرار نیست که گویم نصیحتی
از راه عقل و معرفتش رهنمون شود
یار آن حریف نیست که از در درآیدم
عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود
فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مَثل بیستون شود
ساکن نمیشود نفسی آب چشم من
سیماب طرفه نبود اگر بیسکون شود
دم درکش از ملامتم ای دوست زینهار
کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود
جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهرهٔ من لالهگون شود
دیوار دل به سنگ تعنت خراب گشت
رخت سرای عقل به یغما کنون شود
چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل
ترسم که عشق در سر سعدی جنون شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد ناشی از آن اشاره دارد. شاعر در هر لحظه از عشق و افکارش رنج میکشد و دلش آرامش ندارد. او از اینکه نمیتواند نصیحتهای عقل را در زندگیاش به کار ببندد، گلهمند است. عشق برای او موضوعی فراتر از گفتن و شنیدن است و هیچکس نمیتواند او را از آن دور کند. او با ذکر مثالهای زیبایی از فرهاد و عشق، از شدت احساساتش میگوید. از طرفی، دردی که عاشقی برایش به همراه دارد، او را بیشتر تحت فشار میگذارد و ملامتها تنها به این درد میافزایند. به طور کلی، این شعر بیانگر شوق و دلتنگی شاعر در مواجهه با عشق و فرآیندهای روانی ناشی از آن است.
هوش مصنوعی: هر لحظه که دل من در کنار تو است، اندیشه و فکر دربارهٔ عشق به شدت آزارم میدهد. تا زمانی که مسیر عشق به پایان برسد، حال من همچنان در درد و رنج خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل آرام و قرار ندارد که بخواهم نصیحتی بکنم و از راه اندیشه و آگاهیام به کسی راه را نشان دهم.
هوش مصنوعی: دوست واقعی کسی نیست که فقط با ورودش نشانهای از عشق به جا بگذارد، بلکه عشق واقعی چیزی است که در دل زنده میماند و فراموش نمیشود.
هوش مصنوعی: من مانند فرهاد، که بیاختیار به سوی لب شیرین میروم، نمیتوانم از آن جلوی خود را بگیرم. حتی اگر درد و سختیها همچون کوهی بزرگ برایم باشد.
هوش مصنوعی: نفس من آرام نمیشود و اشکهای من همچون جیوه در حال حرکت است، اگر آرامش پیدا کند، عجیب و شگفتانگیز خواهد بود.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از انتقادها و سرزنشهایت مرا رها کن، زیرا این موضوع باعث میشود که درد عاشقیام بیشتر شود.
هوش مصنوعی: جز چشم هیچ دوستی را ندیدم که تلاش کند تا رنگ چهرهام به زیبایی زعفران و گل لاله درآید.
هوش مصنوعی: دل که به خاطر مشکلات و سختیها آسیب دیده و ویران شده، حالا عقل و تفکر ما نیز تحت تأثیر قرار گرفته و در معرض نابودی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی چهرۀ تو را از نظر دور کردم، از عقل و هوش خود میترسم که عشق به قدری در دل سعدی غلبه کند که مرا مجنون سازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۴
فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست
در گوش او ملامت دشمن حکایتیست
آنگه که صحن معرکه درای خون شد
در دست مرگ جان دلیران زبون شود
خون در رگ مبارز پیکار بفسرد
جان در تن مقاتل غدار خون شود
زان بر فراخته شده رایات کارزار
[...]
آن دزد چون بود که به خانه درون شود
خانه ز بیم دزد ز روزن برون شود
خانه روان و دزد طلبکار خانگی
چون خانه رفت خانگی او را زبون شود
هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود
تا حال من به عاقبت کار چون شود
خونریز گشت مردم چشمت چو ساقیی
کز دست وی قرابه می سرنگون شود
باران اشک خانه چشمم خراب کرد
[...]
آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود
در دیده رشته های نگه جوی خون شود
لنگر درین محیط کند کار بادبان
دیوانگی ز سنگ ملامت فزون شود
قد چون خمید، جمله حواست زبون شود
لشکر شود شکسته، علم چون نگون شود
شهرت به نیکوی ز قناعت کند کسی
از آب کم، شمیم گلستان فزون شود
عاشق نمیکشد بستم دست از طلب
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.