گنجور

 
سعدی

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

آنچه در سر سویدای بنی‌آدم از اوست

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست

به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست

زخم خونینم اگر به نشود به باشد

خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست

پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است

که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست

سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۱۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۱۳ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرعلیشیر نوایی

باشدم خرمی از هر چه درین عالم ازوست

از غمش نیز دلم شاد بود کین هم ازوست

نبود هیچ تفاوت ز نشاط و غم دهر

به وصالم چو نشاط و به فراقم غم ازوست

زخم هجرش به دلم مرهم وصلش بر وی

[...]

صائب تبریزی

در کف هر که بود ساغر می، خاتم ازوست

هر که در عالم آب است همه عالم ازوست

هر که پوشید نظر، گوهر بینایی یافت

هر که پرداخت دل از وسوسه جام جم ازوست

هوس تخت سلیمان گرهی بر بادست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
حزین لاهیجی

گل داغ است که صحرای دلم خرّم ازوست

خون گرم است که ناسور مرا مرهم ازوست

هر چه از دوست رسد ناخوش و خوش، خوش باشد

شربت وصل ازو، تلخی هجران هم ازوست

حلقهٔ بندگی عشق به ما ارزانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر