غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد؟
ز سر گذشته چه پروای دردسر دارد؟
اثر مجو ز دعا تا دلت درست بود
که در شکستگی این بیضه بال و پر دارد
پسر تلاش یتیمی کند ز حسن غریب
صدف چه آبله ها در دل از گهر دارد
کسی ز قید جهان همچو سرو آزادست
که با هزار گره دست بر کمر دارد
به شیشه باده پر زور کار سنگ دارد
ز بیقراری من آسمان خطر دارد
چنان که از سگ خاموش راهرو ترسد
ز آرمیدگی نفس، دل حذر دارد
چو نیست قسمت صائب حدیث تلخی ازو
چه سود ازین که لبت تنگها شکر دارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفاهیم عشق، خطرات آن و وضعیت انسان در دنیای پرتنش و چالشهای زندگی میپردازد. شاعر به اندیشههای عمیق در مورد عشق میپردازد و بیان میکند که عاشق از درد و مشکلات نمیترسد. در بیتها، به تلاش یتیمانه جوانی در جستجوی زیبایی و گوهری در دل صدف اشاره میشود. همچنین، شاعر به آزادی شخصی در برابر فشارهای دنیوی و احساس خطر از وضعیت روحی خود اشاره میکند. در نهایت، تأکید بر این نکته است که اگر سرنوشتی تلخ وجود داشته باشد، وجود شکر در زبانی که نمیتواند آن را بچشد، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: غریق عشق، یعنی شخصی که کاملاً در عشق غوطهور شده، نگران خطرها و مشکلات نیست. او به گذشتهاش فکر نمیکند و از دردسرها و سختیهایی که ممکن است پیش بیاید، نمیترسد.
هوش مصنوعی: اگر دلت صحیح و پاک باشد، دعای تو تأثیرگذار خواهد بود؛ چرا که در میان ضعفها و تردیدها، امید و پرواز همیشه وجود دارد.
هوش مصنوعی: پسری که تلاش میکند، مانند یتیمی است که با زیبایی نادر صدف، تلاش میکند. در دل این صدف، دانههای گرانبهایی وجود دارد که نشاندهنده درد و رنجهایش هستند.
هوش مصنوعی: آدمی که از بندهای دنیا رهایی یافته، مانند سروهایی است که درختی آزاد و بیقید و شرط هستند، حتی اگر در زندگی اش با مشکلات و پیچیدگیهای زیادی روبهرو باشد.
هوش مصنوعی: شراب قوی مانند شیشهای است که در اثر بیقراری من، آسمان را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: چنان که انسان از سکوت یک سگ در مسیر خود میترسد، دل انسان نیز از آرامش و بیحرکتی نفس میترسد.
هوش مصنوعی: زمانی که تقدیر و قسمت انسان چیزی را برای او رقم نزند، چه فایدهای دارد اگر حرفهای شیرین و زیبا بزند؟ این بدان معناست که زندگی، خود را بر اساس تقدیر میسازد و صرفاً صحبتهای زیبا نمیتواند از تلخیهای آن بکاهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
[...]
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
[...]
خبر دهید مرا کآن پسر خبر دارد
که کار من زغمش روی در خطر دارد
خبر ندارم در عشق او ز کار جهان
ولی جهان ز من و کار من خبر دارد
همه فسانه عالم مرا فرامش گشت
[...]
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
[...]
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نشود سود دردمندی را
که زخم کاری تیغ تو بر جگر دارد
ز بیقراری زلفت قرار یافت دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.