گنجور

 
صائب تبریزی

مآل تیغ زبان نیست غیر سربازی

به زیر تیغ کنی چند گردن افرازی؟

ز اهل درد مرا رنگ من خجل دارد

که می کند به زبان شکسته غمازی

شدم به چشم خود امیدوار تا شبنم

گرفت دامن خورشید از نظربازی

فتاده کار به سنگین دلی مرا که کند

به آه سوختگان همچو زلف خود بازی

به می ز طینت زاهد نرفت خشکی زهد

نبرد قرب گل از طبع خار ناسازی

شد از لباس خشن بیشتر رعونت نفس

ز خار و خس کند آتش فزون سرافرازی

ترحم است بر آن عندلیب کوته بین

که کرد موسم گل صرف آشیان سازی

ز خاکبازی طفلانه عمارت کرد

مرا خلاص درین روزگار، خودسازی

فغان که عمر گرامی مرا ز طول امل

چو عنکبوت سرآمد به ریسمان بازی

مده به محفل خود ره سیه زبانان را

که خامه را ید طولاست در سخنسازی

چو داغ لاله مرا در جگر گره شده است

هزار ناله خونین ز بی هم آوازی

مرا به آینه چون طوطی احتیاجی نیست

که روشن است سوادم ز سینه پردازی

هوای وصل هدف هست اگر ترا صائب

مکن چو تیر هوایی بلندپروازی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
وطواط

زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی

سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی

به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر

بدان جمال تو را هست جای طنازی

به دست قهر ز لشکر گه جمال همی

[...]

سوزنی سمرقندی

چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی

نشانه از دل مسکین من کن ای غازی

نخست با تو بالبازی اندر آمده ام

چو دل نماند تن در دهم بجانبازی

مرا چو جان بباری شد است قربانت

[...]

ظهیر فاریابی

سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی

که سایه بر سرش افکند خسرو غازی

فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد

که هست افسر شه بر سر سرافرازی

خطاب خسرو انجم کنون بگردانند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ظهیر فاریابی
عراقی

چو برقع از رخ زیبای خود براندازی

بگو نظارگیان را صلای جانبازی

ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی

که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی

نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:

[...]

سعدی

اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی

کنند در قدمت عاشقان سراندازی

اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام

نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی

تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه