عالم بیخبری بود بهشت آبادم
تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
عشق بر باد اگر داد باکی نیست
می کشد جانب خود باز چو کاغذ بادم
نیستم از کشش موجه رحمت نومید
گرچه از قلزم رحمت به کار افتادم
موجه ریگ روانم که به هر جنبش باد
می زند غوطه به دریای عدم بنیادم
منم آن طفل بدآموز شکر خواب عدم
که شب اول گورست شب میلادم
گره از غنچه پیکان نگشاید به نسیم
نتوان کرد به افسون طرب دلشادم
از دم تیغ که هر دم به سرم می بارد
می توان یافت که سهو القلم ایجادم
عزت عشق جهانسوز بود عزت من
گرچه خاکسترم، از آتش سوزان زادم
گوشمال عبثی می دهد استاد مرا
سبقی نیست محبت که رود از یادم
اختیاری نبود نقش بد و نیک مرا
کعبتینم که گرفتار کف نرادم
از گرفتاری من هست اگر عار ترا
می توان کرد به یک چین جبین آزادم
چه عجب صائب اگر شد سخن من یکدست
من که از فکر متین چون قلم فولادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بیخبری و خوشبختی در بهشت خود صحبت میکند که ناگاه به واقعیتهای زمین و مشکلات زندگی پی میبرد. او به عشق و انجام آن بهعنوان نیرویی اثرگذار اشاره میکند و از کشش رحمت الهی ناامید نیست. با وجود چالشها و دشواریها، عشق را عزتی بزرگ میداند و از نگهداری عشق و محبت در یاد خود سخن میگوید. شاعر با استفاده از استعارهها و تصاویر زیبا، به جدایی بین عالم معنوی و دنیای مادی اشاره میکند و در نهایت بر ناچاری و بیاختیاری خود در برابر سرنوشت اذعان میکند.
هوش مصنوعی: در زمان ندانستن و ناآگاهی، زندگیام مانند بهشتی زیبا و دلپذیر بود، اما وقتی به حقیقت و واقعیت پی بردم، از اوج و بالندگی به وضعیت پست و سخت نزول کردم.
هوش مصنوعی: اگر عشق به باد برود، نگران نباشید، چون باز هم به سمت خود میکشد مانند کاغذی که در هوا پرواز میکند.
هوش مصنوعی: من از جاذبه و کشش رحمت ناامید نیستم، هرچند در دل دریای رحمت غرق شدهام.
هوش مصنوعی: من مانند یک ریگ روان هستم که هر بار که بادی میوزد، به سمت و سویی میروم. ریشه و بنیاد من در عمق وجودم غرق شده و سرنوشتم به دنیای عدم مربوط میشود.
هوش مصنوعی: من آن کودک نادانی هستم که از خواب عدم شب اول به دنیا آمدم و هم اکنون در گور قرار دارم.
هوش مصنوعی: اگر غنچهای با نسیم باز نشود، به هیچ جادو و فریبی نمیتوان دل را شاد کرد.
هوش مصنوعی: از تیزی شمشیر که هر لحظه بر سر من میتابد، میتوان دریافت که اشتباه در نوشتن و خلق آثار من وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق به عنوان یک نیروی قوی و سوزان، باعث ایجاد ارزش و عظمت میشود. هرچند که من خودم ممکن است کوچک و ناچیز باشم، اما از این عشق آتشین به وجود آمدهام و این شعله درونم مرا زنده نگه میدارد.
هوش مصنوعی: استاد من به خاطر کارهای بیهدف و بیفایده به من تذکر میدهد، اما محبت او آنقدر عمیق و باارزش است که هرگز از خاطر من نمیرود.
هوش مصنوعی: من در تعیین سرنوشت خود نقشی ندارم و مانند کعبهای هستم که در دستان نراد قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی با یک چین ابرو از دردسر من رهایی یابی، هیچ ناراحتیای از تو ندارم.
هوش مصنوعی: عجب است که کسی مثل من، که فکر روشنی دارد و مانند قلمی محکم و استوار است، بتواند سخن واحدی بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم
کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم
سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق
لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم
پدر و مادر من بنده نبودند تو را
[...]
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
[...]
نرسیدهست به گوش تو مگر فریادم
ورنه هرگز ندهد دل که نیاری یادم
در همه شهر چو روی تو ندیدم رویی
که بر او فتنه شوی تا بستاند دادم
طاقت آمدنم نیست مگر خاک شوم
[...]
به فلک می رسد از فرقتِ تو فریادم
تا نگویی که من از بندِ غمت آزادم
بی تو بر رویِ همه خلقِ جهان بستم در
لیکن از دیده بسی خونِ جگر بگشادم
دل تو داری و هنوزم طمعِ وصلی هست
[...]
ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم
خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟
پس ازین پیش من از جور مکن یاد، که من
تا غلام تو شدم زین دگران آزادم
چند پرسی تو که: از عشق منت حاصل چیست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.